سبزپوشیهای آغاز و پایان هفته بازار و ریزشی شدن معاملات در ادامه روزهای هفته نگرانیهایی را مبنی بر وجود دخالت در روند معاملات ایجاد کرده است. از سوی دیگر برخی عنوان میکنند دولت مادامی که نیازمند عرضه و فروش سهام خود در بورس بود و از این طریق کسری بودجه را جبران میکرد در عمل نیز از بازار حمایتهای مطلوبی انجام میداد و اکنون آن را به حال خود رها کرده است. از مجلس نیز صدای اولتیماتوم به متخلفان حقوقی به گوش میرسد و برخی نیز دم از دستکاری حقوقیها در نرخ سهام میزنند. از سوی دیگر عدم توجه بازار به یکی از متغیرهای سنتی قوی خود یعنی نرخ دلار هم به شائبه کنترلگری در بازار سرمایه دامن زده است اما این دستکاریها تا چه میزان و در کدام حوزههای بازار سرمایه صورت گرفته است؟ گفته میشود در حالی قیمت سهام شرکتها به ویژه شرکتهای بزرگ و شاخصساز از رشد بازمانده است که گزارشهای شش ماهه آنها نوید روزهای روشنی را میدهند.
عدم احاطه دولت به مسائل اقتصادی
غلامرضا سلامی کارشناس اقتصادی پیرامون دخالت دولت در بازار سرمایه به «جهانصنعت» میگوید: چندان اعتقادی ندارم که دولت چون قصد داشته سهام خود را در بازار سرمایه بفروشد قیمتها را متورم کرده باشد. او تاکید میکند: به نظر من چون احاطه کافی به مسائل اقتصادی در دولت وجود ندارد این روند طی شد. ممکن است تکتک افراد نظرات متفاوتی داشته باشند اما وقتی در یک مجموعه، به صورت کلی تصمیمگیری میشود لزوما متکی به یک تحلیل عملی نخواهد بود. این کارشناس اقتصادی ادامه میدهد: زمانی که مطرح شد بورس میتواند مقصد خوبی برای نقدینگی سرگردان باشد تا به بازارهای دیگر لطمه وارد نشود، دولت از این ایده استقبال کرد و اکنون هم دو سال است که به دنبال آن است.
اما مساله مهم این بود که بورس هم ظرفیتی دارد! در واقع سهام به خودی خود ارزش ذاتی ندارند و ارزش آنها متکی به درآمد و دارایی پشتوانه آنهاست. سلامی در ادامه تصریح میکند: در حقیقت از زمانی که این مسیر آغاز شد به صورت تصنعی، سودی را در بازار ایجاد کردند که باعث سرازیر شدن رقم زیادی به طرف بورس شد و دولت به این باور رسید که بازار سهام میتواند ناجی اقتصاد کشور باشد.
بازار دچار حباب متورم شده است
سلامی با بیان اینکه این روند همچنان تا زمانی که شاخص در حال بالا رفتن از ۵۰۰ هزار واحد بود ادامه پیدا کرد اظهار میکند: در همان زمان تعدادی از افراد هشدار دادند که این ارزش واقعی شاخص نیست. اما کسانی که تفسیرهای تکنیکال انجام میدادند اعلام میکردند شاخص همچنان جای صعود دارد. این در حالی است که تحلیلهای تکنیکال، تحلیلهایی کاملا متفاوت از تحلیلهای بنیادی است. این کارشناس بازار سرمایه میافزاید: تحلیلهای فاندامنتال یا بنیادی در همان زمان برخلاف تحلیلهای تکنیکال، نشان میداد که ارزش سهام به این میزانی نیست که دارد افزایش مییابد. منتقدان از جمله خود من در آن زمان معتقد بودیم که دارد در بازار سهام حباب ایجاد میشود. این حباب خیلی هم بیش از حد معمول و متعارف متورم شد یعنی زمانی که به دو میلیون و ۸۰ هزار واحد رسید در واقع شاید حدود سه چهار برابر اندازه واقعی متورم شده بود. او ادامه میدهد: این در حالی بود که انتظار کسانی که به بورس آمده بودند این بود که این شاخص دو میلیونی هم به رقمهای بالاتر برسد. طبیعی هم بود زیرا میخواستند سود بگیرند و ارزش پول خود را حفظ کنند خصوصا آنهایی که در قیمت بالا خرید کرده بودند.
بنابراین انتظار این بود که دو میلیون واحد بعدا به دو میلیون و ۵۰۰ هزار و بعد به سه میلیون هم برسد. برخی هم حتی پیشبینی هشت میلیونی شدن شاخص را میکردند که هیچ کدام از اینها متکی بر مفروضات عملی نبود و با واقعیتهای اقتصادی ما هم همخوانی نداشت. شاخص هیچ تناسبی حتی با تورم و افزایش قیمت دلار هم نداشت. سلامی تصریح میکند: به هر کدام از تحلیلگران تکنیکالی هم که گفته میشد تناسبی وجود ندارد، استدلال میآوردند که P/E 40 و ۵۰ در اقتصاد ما با تورم ۴۰ درصدی معنا ندارد و مشخص نیست مبنای این استدلالها چه بود؟ یا P/E را برای پنج شش سال آینده تخمین میزدند یا میگفتند ارزش جایگزینی داراییهای این شرکتها خیلی بیشتر از این رقمها شده است. در حالی که حداکثر به اندازه دلار بالا رفته بود اما گفته میشد با توجه به تحریمها و مسائل دیگر پنج برابر این رقم خواهد بود! او اظهار میکند: البته این استدلالها غالبا از سوی کسانی ابراز میشد که منافعی را دنبال میکردند و دارایی آنها یکشبه چندین برابر شده بود و ناچار بودند از این روند حمایت کنند. البته من همه را متهم نمیکنم.
بنیه بورس ضعیف است
این کارشناس اقتصادی تاکید میکند: امروز که شاخص کل به این رقم رسیده مانند بیمار در حال موتی است که میخواهند او را نگاه دارند؛ حالا هر حمایتی و اقدامی هم که از سوی دولت و مجلس با قانونهای مختلف صورت بگیرد تا یک جایی کاربرد دارد و آن را تا چند روز میتوانند سر پا نگاه دارند، اما چون شاخص به مراتب بالاتر از میزان واقعی خود است همواره به سمت پایین میل میکند و در آستانه ریزش قرار میگیرد. سلامی تصریح میکند: حالا با تمهیداتی میشود این شاخص را برای چند صباحی نگاه داشت و چند روز رونق در آن ایجاد کرد اما به طور کلی باز میبینیم که این بنیه بورس است که آنقدر ضعیف است که قدرت نگهداری خود را ندارد. او اظهار میکند: این است که معتقدم هر کاری صورت گیرد در نهایت چند روز یا حتی چند ماه میتواند موثر باشد اما دوام نمیآورد.
تورم یا ریزش، سرنوشت محتوم بورس
سلامی با بیان اینکه سرنوشت محتوم این بورس از دو حالت خارج نیست تاکید میکند: یا آنقدر تورم بالا میرود که قیمتهای آن روز خود را توجیه میکند یا اینکه فرو میریزد. خارج از این دو حالت برای بورس ما متصور نیست. این کارشناس اقتصادی با بیان اینکه حمایتهای دولت، مجلس و برخی اشخاص هم چالشهایی را ایجاد میکند ادامه میدهد: در همین چند روز هم شاهد بودید که سهام شرکتهایی بالا میرود و دوباره پایین میآید مثل فولادیها، پالایشیها و یا مس. عدهای هستند که در قیمت ارزان اینها را میخرند و گران میفروشند. در واقع همچنان پول ناواردها به جیب افراد فرصتطلبی میرود که در این بازار حضور دارند.
دستکاری قیمتها
این کارشناس بازار سرمایه با توضیح اینکه دستکاری قیمتها به چه نحوی صورت میگیرد، بیان میکند: وقتی شما تقاضای کاذب به وجود میآورید به این معناست که قیمتها را دستکاری کردهاید. اگر به افرادی که در بازار سرمایه هستند وام اضافه بدهید یا مثلا به کارگزاریها ابلاغ کنید که به مشتریان خود تسهیلات دهند در این صورت تقاضای کاذب ایجاد کردهاید. مثل کاری که آمریکا قبل از ۲۰۰۸ انجام داد تا مردم مثلا مسکن بخرند؛ تقاضای کاذب ایجاد کرد و قیمت مسکن را آنقدر افزایش داد که مردم دیگر توان بازپرداخت هم نداشتند. در اینجا هم همین حالت است. سلامی میافزاید: یا اینکه گفته میشود شرکتها ورود کنند و سهام خودشان را بخرند. یعنی دوباره یک تقاضای کاذب ایجاد کردهاید. به این معنا که بدون اینکه دلیلی برای این کار داشته باشند، سهام بخرند که قیمت را بالا ببرند. این دستکاری قیمت است دیگر! یا اینکه گفته شود از پول صندوق توسعه ملی بردارید و به بازار سرمایه وارد کنید و سهام بخرید تا قیمت سهام افزایش پیدا کند. این غیر از دستکاری قیمت چیست؟ یعنی قیمت این نیست اما شما تقاضا را به صورت تصنعی افزایش دهید تا قیمت را بالا ببرید. او تاکید میکند: هر کدام از این تصمیمهایی که به این شکل گرفته میشود به نوعی دستکاری قیمت را به ذهن متبادر میکند. این کارشناس اقتصادی همچنین ابراز میکند: یک سری شایعهسازی یا حتی تصمیمات واقعی هم هست که به نفع عدهای و به ضرر عدهای دیگر انجام میشود. مانند اینکه گفته میشود خودرو باید در بورس فروخته شود. یعنی مثلا اگر در حال حاضر دناپلاس ۶۰۰ و ۷۰۰ میلیون تومان است تمام سود آن به شرکت بازگردد. این در واقع یک نوع ترغیب برای کسانی است که میخواهند سهام خودرو را بخرند. در واقع به این صورت محاسبه میکنند که مثلا در خودرویی که قیمت تمام شده آن ۲۰۰ یا ۳۰۰ میلیون تومان است ۴۰۰ میلیون تومان سود را دولت یا مجلس به این شرکت میرساند. در واردات هم که بسته است و قیمت هم که تضمینی نیست در همین حد چند صد میلیون تومان باقی بماند و ممکن است میلیاردی هم بشود زیرا تقاضا در حال حاضر افزون بر عرضه است. در نتیجه تقاضا و قیمت سهام خودروییها افزایش مییابد. سلامی ادامه میدهد: یا اینکه اعلام کنند خوراک پتروشیمیها یا پالایشگاهها را رایگان تامین میکنیم. این هم نوعی دستکاری قیمت سهام این شرکتهاست. یا اینکه دولت اجازه میدهد قیمت کالای انحصاری را بالا ببرند. این هم همانگونه است. این کارشناس اقتصادی تاکید میکند: قیمتهای کالا در بازار و قیمت سهامی که متکی به این تولیدات است باید به طور خودکار و وابسته به مکانیسم و ساز و کار بازار بالا برود و نه لیدر میخواهد نه بازارساز. او تصریح میکند: بازارساز در واقع کسی نیست که برای بالا بردن قیمت سهم در بازار تلاش کند بلکه کسی است که خرید و فروش میکند و در میان قیمت خرید و فروش هم یک مارجین میگیرد. آنقدر هم تخصص آنها بالاست که میتوانند از نظر علمی بازار را راهنمایی کنند. سلامی میافزاید: اگر فقط خریدار یا فقط فروشنده بودند این شائبه ایجاد میشد که ممکن است بخواهند سود نامتعارفی کسب کنند اما وقتی در هر دو سوی خرید و فروش قرار دارند دستکاری بازار برای آنها ریسک بالایی دارد. این کارشناس اقتصادی در پایان تاکید میکند: متاسفانه همه مسائل در ایران دست به دست هم داده تا در حال حاضر چنین وضعیتی برای بازار ایجاد شود.