دلار دوباره بی‌ترمز بالا رفت و قیمت‌ها تا ٩‌هزار و ٦٠٠ تومان هم رسید اما صرافی‌های میدان فردوسی همچنان نیمه‌تعطیل به نظر می‌رسند. غیر از دلالان که دوباره در کوچه و پس‌کوچه‌ها هیاهو به راه انداخته‌اند، در فردوسی خبر خاصی نیست؛ نه از خرید و فروش علنی دلار نشانی می‌بینی و نه صف و تشکیلاتی....
اگر این روز‌ها به میدان فردوسی سر زده باشید، خبری از جنب و جوش همیشگی نیست؛ جنب‌وجوشی که مرهون حضور صرافی‌ها بود؛ اما این روزها خبری از آن شلوغی و جمعیت صف‎کشیده در صرافی‌ها نیست. این موضوع را از همان نگاه‌های اول هم می‌توان فهمید که فردوسی برخلاف روزهای قبل، سوت و کور است.

 

برخی کرکره‌ها را تا نیمه پایین داده‌اند و منتظر خبرهای خوبند تا دوباره کسب‌وکارشان را از سر بگیرند. هنوز هم پشت در‌های بسته و روی شیشه صرافی کاغذهایی چسبانده‌اند که «به دستور بانک مرکزی خریدوفروش ارز نداریم؛ سوال نپرسید.» همین جمله بس است که مشتری صرافی‌ها را بدون اندکی مکث رد کنند اما برخی دیگر که دلار لازمند یا مسافر هستند و یا دانشجو و بیمار دارند به این قناعت نمی‌کنند و باز هم به سراغ صرافی‌ها می‌روند.
هر چه صرافی‌ها کشتی به گل نشسته به نظر می‌رسند، دلال‌ها پرهیاهو به نظر می‌رسند و حالا با غیاب نیروی انتظامی از همان ابتدای میدان صدای دلال‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود.
دلال‌هایی که کمی پایین‌تر از میدان فردوسی کوچه گل‌پرور را برای پاتوق انتخاب کرده‌اند و خریدوفروششان را هم همانجا انجام می‌دهند.
صرافی‌ها خرید و فروش ارز ندارند
به سراغ برخی از صرافی‌های نیمه‌باز رفتم تا از شرایط کنونی‌شان جویا شوم. در ابتدا صرافی مورد نظر اجازه داخل‌شدن نمی‌داد و با اشاره می‌گفت: «تعطیل است، تعطیل است.»
مردی با موهای سفید و قدی بلند که گویا سال‌های زیادی است صرافی دارد و موهای خود را در این کار سفید کرده است. او از حال‌وهوای این روز‌ها گله بسیار داشت و شرایط فعلی را عجیب‌ترین شرایطی می‌دانست که در تمام سال‌های کارش به یاد دارد. به محض ورود گلایه‌هایش شروع شد.
« خانم ما که بر روی کاغذ اعلام کردیم ارز نداریم، دیگر چه می‌خواهید!» صرافی بزرگی داشت، اما جز خودش کسی در مغازه نبود. منتظر بود تا برای کسی درد دل کند. «بروید بانک مرکزی همانجا که دلار به شما می‌دهند، وضع ما را نمی‌بینید؛ اجازه خریدوفروش نداریم.»
درِ مغازه باز شد و فرد دیگری وارد مغازه شد او هم ارز می‌خواست؛ اما نه بانک مرکزی می‌توانست ارز مورد نیاز او را تأمین کند و نه توانسته بود به دلالان اعتماد کند؛ کمک می‌خواست. صراف هم با اشاره‌ای به بیرون گفت راه دیگری جز خرید دلار از دلال‌ها ندارد؛ چرا که اگر خودش و همکارانش هم ارز داشته باشند، اجازه فروش ندارند و در صورت فروش به ‌عنوان قاچاقچی با آنها برخورد می‌شود.
بازار دلار در دست دلال‌ها
از نخستین صرافی به سمت پایین که برویم، قیمت خرید و فروش دلالان هم تغییر می‌کند. اگر ببینند در جست‌وجوی ارز هستی، جلوی راهت را می‌گیرند و می‎پرسند که «دلار داری! می‌فروشی؟» سوال مشترک همه دلالان آن منطقه همین است. آنها با اشتهایی عجیب‌وغریب می‌خرند؛ اما این دلار‌ها از کجا آمده‌اند، چرا قیمت‌های متفاوتی دارند؟ مگر این نوع خریدوفروش قاچاق نیست؛ سوالاتی بود که یکی پس از دیگری ذهنم را به خود درگیر کرد. برای همین از ابتدای میدان و از دلال‌های دلار یکی یکی پرسیدم. «دلار!» چنده؟ «برای خرید ٩هزاروششصد تومان» برای فروش چطور؟ «ته تهش ٩‌هزار و ٢٠٠ تومان ازت بخرند من ٩‌هزار و ٢٥٠ می‌خرم.» چه فرقی داره؟ «خانم این چه حرفیه منم باید یه سودی ببرم یا نه! اگر با همون قیمتی که می‌فروشم، بخرم چه فایده‌ای داره.» دختری ریزنقش که ظاهرش نشان می‌داد دانشجو است از راه رسید، او هم دلار می‌خواست برای سفری که پیش رو داشت؛ اما می‌ترسید که کلاه سرش برود و تضمینی هم در کار نبود.
با هم همراه شدیم و به صرافی دیگری رفتیم، تا متوجه شویم چگونه می‌توان دلار اصل را از تقلبی تشخیص داد.
این‌بار با صراف جوانی که مشخص بود حوصله ندارد و از سر اجبار به مغازه آمده، روبه‌رو شدیم، در مورد وضع بازار دلار و چگونگی تشخیص دلار اصل از تقلبی از او جویا شدیم «صرافی‌ها که تعطیلند ما از کجا باید بدانیم وضع بازار چگونه است؟! اصلا مگر بازاری جز بانک مرکزی و بازار دلال‌ها هست؟!» به دانشجویی که دلار می‌خواست نگاهی کرد و گفت که «برو بانک مرکزی شاید بتوانی ارز مورد نیازت را تهیه کنی، اگر هم رفتی و نتوانستی، راهی به جز خرید ارز از دلال‌ها نداری؛ یعنی چاره‌ای نیست. بازار بازار دلال‌هاست.» یکی دیگر از صراف‌ها می‌گوید چاره‌ای نیست که دلال‌ها را به یک صرافی ببری و بعد از تشخیص اصل‌بودن دلار با آنها معامله کنی.
صرافی‌ها از جیب می‌خورند
وارد صرافی دیگری شدم تا حال‌وروزشان را بپرسم؛ اینکه در چند ماهی که گذشته چگونه امرار معاش کردند؟ در صرافی مورد نظر تنها یک نفر نبود، چندین شریک بودند؛ پیر و جوان. ابتدا از صحبت‌کردن امتناع کردند؛ چرا که صحبت در این زمینه را بی‌نتیجه می‌دانستند.
مردی میانسال که امیر نام داشت، در پاسخ به سوال‌هایم گفت: «بانک مرکزی می‌گوید ارز نباید از کشور خارج شود. بیش از چهار بار با کانون صرافان جلسه برگزار کردیم اما نتیجه‌بخش نبوده و می‌گویند باید منتظر بخشنامه از سوی بانک مرکزی باشید.» لبخند تلخی به لب دارد و می‌گوید که «امرار معاش! اصلا برای چه کسی مهم است چه به سر صرافان می‌آید.
در چند ماهی که صرافی‌ها تعطیل بوده‌اند، کسانی که پس‌انداز داشته‌اند، از پس‌اندازشان خرج کرده‌اند.» اما حالا عصبانی به نظر می‌رسد و به صندلی‌های خالی مغازه اشاره می‌کند، صندلی‌هایی که خبر اخراج کارمندانش را میدهد. « اکثر کسانی که صرافی داشته‌اند، تعطیل شده‌اند یا هفته‌ای یک روز می‌آیند سری می‌زنند و می‌روند.همچنین نیرو‌هایی که داشتند را اخراج کرده‌اند، چاره‌ای هم ندارند. نان زن و بچه خود را ندارند، برای فرد دیگری از کجا بیاورند!» پسری جوان که عقب‌تر از بقیه نشسته است، در تکمیل صحبت‌های دوستش می‎گوید که «برخی هم با خریدوفروش سکه زندگی خود را پیش می‌بردند؛ البته آن هم چنگی به دل نمی‌زد.»
دلار بازار ثانویه را از کجا بخریم؟
دلار بازار ثانویه کمی از قیمت بازار آزاد ارزان‌تر است؛ رقمی در حدود ١٠٠ یا ٢٠٠ تومان و درواقع ارز صادرکنندگان است که در بازار معامله می‌شود اما در فردوسی هیچ خبری از دلار بازار ثانویه نیست. بازار ثانویه بازاری است که تنها صادرکنندگان و واردکنندگان در ارتباط با گروه کالایی ردیف ۳ در آن می‌توانند معامله کنند.
به گفته محمدمهدی رئیس‌زاده که صراف است در این بازار واردکنندگان و صادرکنندگان بدون آنکه دولت در نرخ‌گذاری دخالتی کند، بر سر قیمت ارز با هم توافق می‌کنند.
البته قرار است که دوباره صرافی‌ها ارز بخش خدماتی را تأمین کنند و فعالیت آنها به رسمیت شناخته شود که قطعا سبب می‌شود ثبات به بازار برگردد؛ اما محمد از دیگر صرافان خیابان فردوسی است، می‌گوید که «بازار ثانویه در حد صحبت بود، اما هنوز به ‌طور قطعی راه‌اندازی نشده و تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است.»
همچنین باید در نظر داشت که بازار ثانویه به صورت مجازی به فعالیت می‌پرداخت و نه نقدی اما به همکاری صادرکنندگان و صرافی‌ها نمی‌توان امید داشت چرا که به گفته بسیاری از صرافان خیابان فردوسی در صورتی که صادرکنندگان بخواهند ارز خود را در اختیار صرافی قرار دهند، باید به نرخ دولتی باشد و برایشان مقرون‌به‌صرفه نیست؛ برای همین مانند سکه‌های پیش‌فروش‌شده یا نزد خود نگه می‌دارند و یا به بازار آزاد می‌روند تا سود کلانی هم نصیبشان شود.
ولی محمد که نزدیک به ١٥‌ سال است در صرافی کار می‌کند و این کار را از پدر خود آموخته است، می‌گوید: «اگر به صرافی‌ها اجازه کار دهند، می‌توان ارز وارد کشور کردتا قیمت‌ها سیر صعودی نداشته باشند. الان نمی‌توان روی قیمت دلار حساب باز کرد که خرید و فروشش ضرر دارد یا زیان؛ چرا که قیمت‌ها لحظه‌ای شده است اما در صورتی که صرافی‌ها دوباره مشغول به کار شوند، می‌توان به ثبات، رسیدن قیمتی برای دلار امید داشت چرا که به بازار دلار تزریق می‌کنند و بازار را از دست دلالان خارج می‌کنند.»