ذهنیت متفاوت و بعضا متناقض فعالان بازار در بخشهای مختلف زنجیره تولید از مواد اولیه تا محصولات نهایی موجب شده است بازارهای کالایی به یک دوقطبی و دوگانگی مبتلا شوند که در شرایط فعلی میتواند بهعنوان یک تهدید پیش روی تولید صنعتی ایفای نقش کند. اینکه ذهنیت خریدار و فروشنده از دورنمای رخدادهای اقتصادی، بهشدت متناقض است، اثر خود را بر نوسان قیمتها در بازارها برجای گذاشته است بهطوریکه در برخی از کالاها با هجوم تقاضا و در برخی دیگر با عقبگرد خریداران روبهرو هستیم. اینکه در یک بازار خاص، مواد اولیه با افزایش تقاضا و رشد نرخ همراه شده ولی محصول نهایی تولیدشده از همان کالا با بیرغبتی عمیق خریداران روبهرو میشود، به آفتی جدید برای صنایع تبدیل شده است. در این شرایط تولیدکننده مجبور است مواد اولیه خود را با قیمت بالا خریداری کند؛ ولی برای محصول تولیدی خود افت تقاضا را تحمل کند. اینک این تناقض نگرانکننده در بسیاری از صنایع مشاهده میشود که میتواند ریسک رکود تورمی را افزایش دهد.
دنیای اقتصاد نوشت: جریان غالب در بازارهای داخلی بهگونهای است که اگرچه با گذشته تغییر محسوسی داشته؛ اما از نگرانیهای خاص و ذهنیتهای اهالی بازار زیر پوست معاملات حکایت دارد. این وضعیت به گونهای خودنمایی میکند که میل به خرید را در برههای از معاملات افزایش داده و در گونهای دیگر بهشدت محدود کرده است. این وضعیت عمومی اما و اگرهای بسیاری دارد و نیازمند موشکافی مضاعف بوده؛ اگرچه در شیوههای مختلف معاملاتی نیز متفاوت است.
نگاهی به وضعیت معاملات در بورس کالای ایران و به تبع آن در بازار داخلی از دوگانگی رویکردها حکایت دارد. بهطور کلی میل به خرید افزایش یافته است و اغلب خریداران ترجیح میدهند حجم زیادی از کالای موجود را خریداری کنند. به عبارت سادهتر، خرید نقدی با تحویل فیزیکی با رقابت صورت میگیرد؛ ولی در کنار آن خرید سلف همان کالا بعضا بهقدری با عقبگرد خریداران روبهرو میشود که به دلیل عدمثبت تقاضا وارد رینگ معاملاتی نشده و اصطلاحا حذف میشود. این در حالی است که خریداران برای خرید اعتباری بهشدت دست به کار شدهاند و پیشنهادهای خرید با اعتبار اسنادی داخلی رونق دارد؛ آنهم در شرایطی که فروشندهها اغلب از پذیرش این شرایط بهخصوص برای سررسیدهای طولانیمدت طفره میروند. البته این شرایط بیشتر برای مقاطع فولادی است و البته کالاهای بازارپسند هنوز از پذیرش عام قدرتمندی برخوردارند.
نکته دیگر آنکه برای گروههایی از کالاها که ریسک نگهداری بیشتری دارند، میل به خرید و انبارکردن آنها کاهش داشته است. البته باید به این نکته نیز توجه کرد، محصولات نهایی که با مصرفکننده واقعی رودررو هستند، با کاهش تقاضا و افت موجودی انبارها مواجه شدهاند که این وضعیت پیچیدگیهای بازارها را افزایش میدهد. نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که رفتار مصرفکننده تغییر کرده و حجم خرید محصولات نهایی افت داشته است؛ آن هم در شرایطی که دورنمای مشخصی پیشروی بازارها ترسیم نمیشود. حجم خرید بهنسبت برای مواد اولیه بالاست؛ ولی این خرید نسبت به دورههایی که ذهنیت التهاب نرخ به تبع تنشهای ارزی جدیتر بود، کمتر ارزیابی میشود. به عبارت سادهتر، اگر فقط ذهنیت خریداران برخی مواد اولیه رشد بهای ارز باشد، باید بیشتر از این ارقام وارد فاز خرید شوند؛ ولی اینگونه نیست و میزان رقابت نشان میدهد که اوضاع نسبت به گذشته با حفظ جانب احتیاط همراه شده، گویی معاملهگران در تلاش هستند بخشهایی از دارایی خود را به کالا، بخشی را به وجه نقد و بخشی را به ارز و طلا اختصاص دهند.
باید این موضوع را مهم ارزیابی کرد که در بازار خریدار بسیار است؛ ولی فروشنده برای برخی کالاها کم و برای برخی دیگر بهوفور پیدا میشود. محصولات فولادی و سایر فلزات مشابه با التهاب خرید روبهرو هستند؛ ولی کالای چندانی برای فروش مهیا نیست. این در حالی است که خریداران نیز بهوفور یافت میشوند؛ ولی اولویت آنها خرید اعتباری یا دریافت فوری کالاست. این مطلب بیشتر این ذهنیت را ایجاد میکند که در بازار برخی به دنبال استفاده از اعتبار برای خرید هستند تا امکانات مالی را بهعنوان پشتوانه و وثایق به دارایی دیداری تبدیل کنند و چه بهتر که در ابتدا به کالا و بعضا به پول نقد تبدیل شود. نکته دیگر آنکه وضعیت وامدهی بانکها تعریفی ندارد و اوضاع در بازار اوراق بدهی نیز بهشدت بههم ریخته است؛ تا جایی که شاهد افزایش محسوس هزینه تامین مالی در بازار سرمایه هستیم. این مطلب بهوضوح کاهش توان بانکها در اعتباردهی و افزایش نامحسوس نرخ سود را در بر دارد. استفاده از اعتبارات اسنادی داخلی یا اوراق گام یا هرگونه خرید اعتباری در این شرایط جذابتر عمل میکند. البته باید موارد فوق را واقعیتهای بازار به شمار آورد که ممکن است برای همه بازارها نیز صادق نباشد.
در بازار فولاد با محوریت مصنوعات ساختمانی شاهد التهاب قیمتها و رقابت برای خرید هستیم؛ ولی خریداران حتی با وجود جذابیتهای صادراتی، جانب احتیاط را رعایت میکنند. در بازار شمش میل به خرید روزافزون است و واحدهای نوردی به دلایل مختلف آمادگی خود را برای هر رخدادی با افزایش موجودی انبارها حفظ میکنند. در بازار محصولات پتروشیمی نیز شرایط مشابهی را شاهد هستیم؛ ولی رقابت برای خرید و تلاش حداکثری برای استفاده از امکان خرید با در اختیار داشتن سهمیه بیشتر از بازار فولاد است. این در حالی است که بهای هر تن پلیمر بیشتر از قیمت فولاد است و امکان نقدشوندگی کمتری دارد.
این مطلب اندکی عجیب است؛ زیرا بازار محصولات نهایی (مصنوعات) پلیمری به دلیل اینکه با مصرفکننده نهایی یا پروژههای عمرانی و ساختمانی همراستا ارزیابی میشود، رونق چندانی ندارد. همچنین شاهد کاهش نسبی موجودی انبارها از محصولات نهایی صنایع پلیمری در بازار در کنار افزایش موجودی انبارها از تولیدات در واحدهای تولیدی هستیم. این دو بازار اصلی بورسکالا بهعنوان معرف بازارهای فلزی و پتروشیمیایی وقتی اینگونه با یکدیگر اختلاف فاز داشته باشند ولی در هر دو التهاب را حس کنیم، نشان میدهد که ذهنیتها در بازارهای مختلف، متفاوت است.
در بازار جهانی فولاد شاید اوضاع بهتر شود یا بازار پتروشیمیها هنوز با ابهام روبهروست که باید اینها را از دلایل شرایط فعلی دانست. در هر حال این بازار حرفهای بسیاری برای گفتن دارد که موشکافی آنها به مباحث متفاوتی نیاز دارد؛ ولی باید به دو رکن دیگر در بازارها نیز اشاره کرد؛ یکی بازار سرمایه و دیگری بازار ارز.
اینکه ماههاست بازار سرمایه روزهای سختی داشته و هرچه میکنند نکته مثبت بزرگی از این بازار استخراج نمیشود را باید مهم ارزیابی کرد. در بازار ارز نیز ردپای رشد قیمتها مقطعی و کوچک است و اگر یکسال قبل اعلام میشد که برجامی محقق نخواهد شد ولی دلار ۳۳هزار تومان باقی میماند، کمتر کسی باور میکرد. هماکنون در نقطهای قرار داریم که حتی بهرغم انتظار عام از رشد قیمتها، چنین چیزی به صورت گسترده در بازارهای یادشده دیده نشده و رفتار معاملهگران نیز بهشدت چندقطبی است؛ نه به خرید گسترده آنها میتوان دل خوش کرد و نه به میل به خرید در همه بازارها، بلکه عدمتصمیمسازی در مواقع مهم را بهوضوح میتوان در رفتارهای معاملاتی مشاهده کرد. بازارها هماکنون ابهام را با بدبینی و نگرانی درهمآمیختهاند و حتی به امید رشد بهای ارز نیز خرید گسترده ندارند. بنابراین چندگانگی نظرات اجازه نخواهد داد که بازارها از روندی مشخص تبعیت کنند؛ گویی رفتار بازارها نیز به رفتار مردم شبیه شده است.