دولت کره بیشترین منابعش را برای تولید ماشینآلات صنایع مادر میدهد، چون میداند آن صنعت سودآوری نیست اما نیاز اولیه برای توسعه است، پس به این صنعت رانت میدهد و بلند هم میگوید من به این بخش رانت میدهم تا بتواند بستری را برای صنایع دیگر فراهم کند. دولتهای ما رانت را جایی پخش میکنند که اثربخش نیست و از آن بدتر اینکه واضح و صریح هم نمیگویند که در حال توزیع این رانت هستیم. دولتهاي ما پشت صنعت نیستند، پشت به صنعت هستند. این شاهکلید سخنان محمد بحرینیان، پژوهشگر توسعه و صنعتگر در دانشگاه علامه بود. بحرینیان در سخنرانی خود با ارائه آمارهایی تلاش کرد نشان دهد که استراتژی مشخصی برای پیشرفت اقتصادی در کشور وجود ندارد و به همین دلیل اتلاف منابع عظیمی صورت میگیرد. از سال ١٣٣٨ تا ١٣٩٤ بيش از سههزار ميليارد دلار منابع ارزي داشتيم اما اين منابع چه دستاوردي داشته است؟ داوود دانشجعفری سخنران دیگر این همایش بود که در سخنان خود با اشاره به تجربیات گذشته از آسیبهای اقتصادی کشور به بیان نظرات خود درباره مدیریت ریسک و همچنین مهندسی مقاومت پرداخت. آنچه در ادامه میآید گزارشی از سخنرانی این دو کارشناس خبره اقتصادی در همایش ملی اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال در دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی است.
دانشجعفری: دیرتر از بقیه سراغ اقتصاد مقاومتی رفتیم
داوود دانشجعفری، وزیر اقتصاد دولت احمدینژاد در سالهای ٨٤ تا ٨٧، با بیان اینکه طبق تعاریف، اقتصاد مقاومتی با تابآوری عجین است، گفت: تابآوری به طور کلی توان بازگشت یک شیء، کالا، ساختار یا موقعیت به وضعیت سابق، پس از یک بحران و همینطور توانایی و آمادگی برای مواجهه با بحران و خروج از مخمصه است. تابآوری در اقتصاد مسئلهای مهم و استراتژیک است و متأسفانه ما دیرتر به این بحث رسیدهایم. ما با مشکلاتی مواجه شدیم و پس از آن به فکر افتادیم که چرا تابآوری پایینی داریم و چرا تا این حد به متغیرهایی غیر از خودمان وابسته هستیم. دانشجعفری با یادآوری روزهای آغاز تحریمهای هستهای گفت: در دوران تحریمها ما به خوبی دیدیم که چه نقصهایی داریم. برای مثال خطوط تولید خودروی پرایدی که تصور میکردیم صفر تا صدش را میشناسیم و میسازیم، میخوابید؛ چون مثلا فلان قطعه مربوط به قفل مرکزی یا سیستم کیسه هوا را نداشتیم. این به ما فرصت داد بیشتر به خودمان فکر کنیم. اقتصاد مقاومتی در یک جمله توانایی مدیریت ریسکهایی اقتصادی است که کشور با آن مواجه است. دانشجعفری گریزی هم به بازار ارز زد و گفت: برای مثال در دورانی که میزان صادرات نفت ایران نصف شد، یکباره قیمت ارز افزایش یافت و هرگز نتوانستیم به وضعیت سابق برگردیم. این نشان میداد که بازار ارز ما تابآوری اقتصادی مناسبی ندارد. یک رویکرد این است که احتمال وقوع این شوک را کاهش بدهیم که مدیریت ریسک تعریف میشود و رویکرد دیگر این است که در صورت وقوع بحران بتوانیم آن را مدیریت کنیم. برای مثال اگر ما ذخیره ارزی مناسبی داشتیم، هر زمانی که بازار دچار شوک میشد، از آن ذخیره استفاده میكرديم. این نوعی مهندسی مقاومت است. به قول یکی از دوستان که میگفت اقتصاد ایران شبیه بازی مار و پله شده است. هر چند وقت یک بار از نردبان بالا میرویم و بعد نیش میخوریم و پایین میافتیم. حداقل کاری که باید بکنیم، این است که از یک سوراخ دو بار نیش نخوریم.
درس ترکیه و تجربه ترکمنستان
دانشجعفری با اشاره به نوسانات قیمت نفت در سالهای گذشته گفت: به یاد دارم در یکی از اجلاسهای جهانی که شرکت کرده بودم، کارشناسان میگفتند قیمت نفت در محدوده ٣٠ تا ٤٠ دلار خواهد ماند؛ اما در مدت کوتاهی دیدیم که قیمت نفت به صد دلار و بیشتر رسید. برعکس در دورانی که دولت روحانی شروع به کار کرد، امیدها این بود که نفت در مرز صد دلار بماند؛ اما خیلی زود به کمتر از ٤٠ دلار هم سقوط کرد. پس این نشان میدهد قیمت نفت میتواند ما را دچار مشکل کند. این مسئلهای است که بارها تجربه کردهایم و وقت آن است که عملا این ریسک را پوشش دهیم. دانشجعفری با اشاره به تجربه ترکیه گفت: از این نمونهها بسیار است و کشورهای دیگر نیز مدتهاست به آن میپردازند. ترکیه زمانی تمام گاز مورد نیاز خود را از روسیه وارد میکرد و اتفاقا روسیه آن را با قیمت ارزانی در اختیار ترکیه میگذاشت. بااینحال ترکها به مرور متوجه شده بودند که این انحصار که در اختیار روسیه است، میتواند در فصلهای سرد سال تبدیل به یک تهدید شود؛ بنابراین با ما وارد مذاکره شدند تا قسمتی از گاز مورد نیاز خود را از ایران حتی با قیمتی بیشتر از قیمتی که روسیه میفروخت، تهیه کنند و این کار را هم کردند. هرچند که در آن زمان برخی روزنامههای ترکیه به انتقاد از این تصمیم پرداختند و ترکها هم در جلسات خصوصی برای کاهش قیمت چانه میزدند؛ اما ما میدانستیم که آنها ته دلشان خوشحال هستند که از زیر انحصار گازی روسیه خارج میشوند. برای اینکه متوجه اهمیت آن تصمیم ترکیه بشوید، باید بگویم ما نیز در موقعیت مشابه قرار گرفتیم و وقتی برای گاز استانهای شمالی روی گاز ترکمنستان حساب کردیم و گزینه آلترناتیوی هم تعریف نکردیم، به مشکل خوردیم و ترکمنستان بعد از تهدید و اجبار به افزایش قیمت گاز که زیر بار نرفتیم، در یک زمستان سرد صادرات گاز را به روی استانهای شمالی ما محدود کرد و ما مجبور شدیم برای تأمین گاز مورد نیاز منازل، گاز واحدهای صنعتی را قطع کنیم.
بحرينيان: دولتها پشت به صنعت هستند
محمد بحرينيان، صنعتگر و پژوهشگر توسعه، نيز ديگر سخنران اين مراسم بود که سخنان خود را با اشاره به تأثير فرهنگ بر اقتصاد شروع کرد و گفت: يکي از پژوهشگران غربي درباره اقتصاد ايران ميگويد: «ايرانيان به صورت سنتي به تعارف عادت کردهاند و همواره بهدنبال يافتن خوشايندترين راهحلها هستند». همان پژوهشگر ميگويد: «بيماريهاي اقتصاد ايران را بهسختي ميتوان با نسخههاي ويژه جوامع توسعهيافته حل کرد». يکي از پژوهشگران غربي حرف بسيار جالبي ميزند و ميگويد: «کشورهايي که نرخ رشد اندکي دارند، بهجاي آنکه به اصلاحات نهادي بپردازند به دليل دشواري اين اصلاحات، به ساختن سدها، بزرگراهها و تسهيلات بندري مشغول ميشوند، چون از نظر فني ساده هستند. دولتها تمايل ندارند که فعاليتهاي توسعهای خود را به محصولاتي گره بزنند که بايد به بازار عرضه شوند و به فروش برسند، زيرا با وجود اينکه چنين سرمايهگذاريای ميتواند موجب شکوفايي شود، ممکن است باعث زيانهاي مفتضحانه نيز بشود. دولتها بههيچوجه مايل نيستند عملکردشان را به اين شکل به آزمون بگذارند، بنابراين بهجاي آنکه شاهد دولت فوقالعاده با انگيزه و ريسکپذير و غيرمعمول کارآفرين باشيم، ميبينيم که دولتهاي اينچنيني به دنبال اجراي پروژههايي مانند بندرگاه و بزرگراه ميروند که معمولا به پروژههاي شکستخورده بدل نميشوند و از آنجا که معمولا حفظ و نگهداري هم نميشوند ميشود آنها را دوباره و چندباره ساخت؛ پروژههايي که حتي به حداقل تفکر و خلاقيت نيز نياز ندارند». حتما اين توصيفات براي شما هم آشناست.
کپيکاريم
بحرينيان با اشاره به عدم درک درست از پيشرفت در کشور گفت: دولتها در ايران با بدهي ايجادکردن به دنبال اجراي پروژههاي اينچنيني هستند. بعد هم آنقدر دستشان خالي ميشود که ميگويند منابع براي اتمام اين پروژهها وجود ندارد. چرا منابع نداريد؟ چون هدرش دادهايد. منابع ارزي در اختيار ايران از سال ١٣٣٨ تا ١٣٩٤ شمسي، سههزارو ٦٠ ميليارد دلار بوده است. کرهجنوبي با يکپنجم اين مقدار منابع به کره امروز تبديل شد. جز اين ٤٨٩ ميليارد دلار نيز از منابع خارجي استفاده کردهايم. ما بههيچوجه کمبود منابع نداشتهايم. ما اتلاف منابع داشته و داريم. اتلاف منابع يعني اينکه در کشور ٥٤ فرودگاه وجود دارد که فقط سهتاي آنها توجيه اقتصادي دارند. همه دولتها در طول اين مدت تصور کردهاند اگر پروژه اجرا کنيم کشور را درست کردهايم و اين يعني دانش توسعه در دولتهاي ما وجود نداشته است. ما پيشگام برنامهريزي در آسيا بودهايم. از سال ١٩٤٨ اين کار را شروع کردهايم؛ يعني پنج سال زودتر از چين و ١٤ سال زودتر از کرهجنوبي و ١٨ سال زودتر از مالزي. چين اقتصادش تابآور است و قدرت بازي دارد، چون با فناوري، محصول فناوري را ميسازد و قدرتش را در خدمات نشان ميدهد. به طور متوسط از سال ١٣٥٢ تا امروز رشد اقتصادي کشور ما دو درصد بوده است. اين رشد ما را به کجا ميرساند؟ به عقب. اگر به اطرافمان نگاه کنيم ميتوانيم متوجه شويم که چه خبر است. همين امروز ميشنويم که چه برداشتهايي از صندوق توسعه ملي صورت ميگيرد. سهم چند نسل را خورديم و حالا به خوردن سهم آيندگان رسيدهايم. ما قادر به برنامهريزي اقتصادي نبوده و هرگز به اجماع نرسيدهايم. در اين بين شعار هم ميدهيم که همه دنيا براي ديدار ما بهصف شدهاند. سهم تجارت ايران از تجارت جهان ٢٤/٠ درصد است. منظورم از تجارت، جمع واردات و صادرات ماست که اين صادرات شامل پتروشيمي و ميعانات گازي هم ميشود. اين زمين تا آسمان با چيزي که رهبري اقتصاد مقاومتي ميخواند فاصله دارد. ما درحالحاضر از نظر فناوري توليد در رکود و از نظر توليد عقبمانده هستيم. ما در سال ١٣٣٤، ٢٣ کارخانه توليد روغن نباتي داشتيم و در سال ١٣٣٨، اين تعداد به ٤٨ کارخانه ميرسد. اين يعني مفهوم کارآفرين لوث شد. ما از همان اولي کپي کرديم و کپي کرديم و بدون هيچ پيشرفتي صرفا اعداد را بزرگ کرديم. هرساله صنايع برپايه تکنولوژي بهکاررفته در آنها دستهبندي ميشوند. ما تحقيقاتي انجام داديم و متوجه شديم ٨٢ درصد صنايع ما در فناوريهاي متوسط و پايينتر قرار دارند. تازه گول آن عدد ١٨ درصد فناوري متوسط بالا و هايتک را نخوريد، چراکه ما بهلحاظ اخلاقي برخي صنايع را طبق تعاريف در همان دستهاي که قرارداد کرده بوديم قرار داديم، اما حقيقت اين است که برخي از آنها واقعا فناوري متوسط يا بالايي ندارند؛ براي مثال صنعت ساخت تلويزيون نيز در همين دسته فناوريهاي بالا قرار ميگيرد. کشور ما ٢٣ کارخانه داراي پروانه بهرهبرداري تلويزيون دارد؛ يعني ١٠ برابر کشور کره، اما آيا از نظر فناوري قابل مقايسه هستيم؟ کشور ما ١٦٠ شرکت دارويي و ٩٧ خط توليد دارو دارد، اما وقتي نگاه ميکنيم ميبينيم که چقدر در اين بحث به واردات وابستهايم. سوئيس هفت کارخانه توليد دارو دارد. ما برخي از داروها را بررسي کرديم و متوجه شديم فقط يک قلم دارو را ٢٧ کارخانه مختلف توليد ميکنند. ما ٥٢ خودروساز مونتاژکار داريم. اين يعني ما استراتژي نداريم؛ يعني هرگز نيامدهايم از بالا به قضيه نگاه کنيم و ببينيم کجاي کار هستيم.
آمارها متناقض است
بحرينيان در بخش ديگري از سخنان خود به تفاوت در توزيع امکانات بين ايران و کره اشاره کرد و گفت: اين يک شاهکار است که دولت کره بيشترين منابعش را براي توليد ماشينآلات صنايع مادر ميدهد، چون ميداند آن صنعت سودآوري نيست، اما نياز اوليه براي آن توسعه است پس به اين صنعت رانت ميدهد و بلند هم ميگويد من به اين بخش رانت ميدهم تا بتواند بستري را براي صنايع ديگر فراهم کند. دولتهاي ما رانت را جايي پخش ميکنند که اثربخش نيست و از آن بدتر اينکه واضح و صريح هم نميگويند که در حال توزيع اين رانت هستيم. دولتهاي ما پشت صنعت نيستند، پشت به صنعت هستند. کشور ما از سال ١٣٨٥ تحريم شده است، سهم بخش توليد کشور از ٣١ به ١٨,٥ درصد و سهم بخش کشاورزي از ١٨.٥ به ٩.٥ درصد کاهش پيدا کرده است. بعد صادرات کشور از ٢.١ به ٤.٥ افزايش پيدا کرده است. اينها با هم متناقض هستند. تا وقتي حاضر نباشيم با واقعيت روبهرو شويم، نميتوانيم به بهبود اميدوار باشيم.
محمد مساعد