وجود تورمهای افسارگسیخته در هر کشوری امید امروز را خشک میکند و امکان ساخت آینده را نزد شهروندان میسوزاند. تورم زمینهساز بیاعتمادی، ناامیدی و آیندهسوز است، چراکه توانایی ترسیم تصویر آینده را از انسان میستاند. واقعیت آنکه تورم تنها در اعداد باقی نمیماند. خبرگزاریهای وابسته به بودجه دولت برای نشان دادن مشکلات سایر کشورها هر روز خبرهایی با محتوای «تورم» در کشورهای دیگر را منتشر میکنند، احتمالا چنین شیوهای برای کاهش دردها و ناامیدی مردم انتخاب شده است. به عنوان مثال طی روزهای گذشته خبرگزاری ایرنا بخش گستردهای از اخبار «جهان» را به تورم در کشورهای خارجی اختصاص داده است. «آلمان با فاجعه اقتصادی احتمالی روبهرو است»، «افزایش تورم مردم آرژانتین را به خیابان کشاند»، «۴۴ درصد مردم انگلستان به علت تورم، خرید غذا را کاهش دادهاند»، «هزینههای رو به رشد در کانادا و چالشهای شهروندان» و… آنچه در میان این اخبار کمتر به چشم میآید، بررسی، تحلیل، ارائه آمار و ارقام درباره اقتصاد ایران و خصوصا معضلات مرتبط با تورم کالاهای اساسی است. اجناسی که دائم با رشد قیمت و در نهایت امر تورم روبهرو میشوند. براساس اطلاعات منتشرشده توسط بانک مرکزی ایران، بالاترین نرخ تورم در کشور مربوط به سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ است، تورم در این دو سال به بالای ۹۵ درصد میرسد. سالهایی که کشور ایران توسط نیروهای روسیه از شمال و انگلیس از جنوب اشغال شده بود و هر دو کشور متجاوز محصولات غذایی از جمله گندم، برنج و جو را با زور سرنیزه از کشاورزان ایرانی به غارت میبردند. چنانچه همین جدول را در نظر داشته باشیم، باز هم شاهد تورمهای دورقمی در دولتهای پس از انقلاب اسلامی بودهایم. به عبارتی تورم بخش جدانشدنی از اقتصاد کشور بوده و هست و هر کدام از دولتها تلاش کردهاند این غول را به جای خود بازگردانند و حرفها، سخنها و وعدههای بسیاری نیز به شهروندان داده شده است، اما در عمل اتفاقی رخ نداده است. در بهترین حالت دولتمردان به دنبال پیادهسازی سیاستهای بودند که به تورم تکرقمی منجر شود، این مهم نیز به غیر از دولت اول جنگ و در سال ۱۳۶۴ که دوقت موفق به این مهم میشود، از سوی سایر دولتها میسر نشده و متاسفانه دولتهایی که گمان میکردند با تواناییهای داخلی و بریدن بند وابستگی میتوان به این مهم دست یافت، خلقکننده تورم جدید و ویرانگر در اقتصاد کشور بودهاند.
تخریبهای برجا مانده از ابربحران تورم در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دولتداری خودنمایی میکند. حتی اگر تمامی روابط عمومیهای وابسته به نهاد دولت مشغول تهیه خبر و گزارش از تورم سایر سرزمینها شوند، در کلیت امر تفاوتی در کارنامه اقتصادی دولتها و زیست شهروندان ایجاد نخواهد کرد. تورم دولتها را به روزمرگی و اجرای سیاستهای کوتاهمدت سوق میدهد، دولتمردان را از اجرای برنامههای بنیادین و اساسی دور میکند، چشمانداز آینده را بیمعنا میکند، ترسیم و اجرای برنامههای بلندمدت را به محاق میبرد، دولتمردان را به تکرار گفتارهای سابق و تشدید بیاعتمادی میان مردم میکشاند. از سوی دیگر تورم آسیبهای بیشتری را برای شهروندان ایجاد میکند، امید را نزد مردم میکشد، آنان را بیبرنامه میکند، جایگاه اجتماعی افراد را تغییر میدهد. با وجود تورم طبقه متوسط کوچک و کوچکتر میشود و خواستههای فرهنگی شهروندان حذف و به جای آن تهیه و مصرف کالاهای مصرفی ارزانقیمت جای دغدغههایی با رنگ فرهنگ و هنر را میگیرد. تورم آمار طلاق را افزایش میدهد و تشکیل نهاد خانواده را به تعویق میاندازد، باعث رشد دزدهای خردهپا میشود و ناامنی ذهنی را میان شهروندان در مبادلات روزانه گسترده میکند. تورم سلامت تکتک شهروندان را با خطرات گسترده روبهرو میکند و…
از نگاه اکثر اقتصاددانان «تورم ریشه تمام مشکلات است» و تا زمانی که معضل تورم در اقتصاد کشورها حل نشود امیدی برای بهبود شرایط به صورت پایدار نخواهد بود.
منبع: جهان صنعت