محمدتقی آزاد ارمکی، معتقد است که آقای روحانی نیامده بود تا مشکل اقتصاد کشور را حل کند؛ بلکه خواست تحقیر ملی را پاسخ دهد و هویت ایرانی را سامان دهد که چنین هم کرد. جامعه شناس برجسته و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در عین حال معتقد است که پروژه آقای روحانی برجام بود و تمام شد و روحانی هیچ کاری دیگری هم نمیتواند انجام بدهد؛ حتی اگر 100 سال دیگر هم رئیسجمهور بماند. آنچه می خوانید بخشی از گفت وگوی مفصل اوست؛
عدالت آقای احمدینژاد که فرونشست آقای روحانی پیروز شد. شاید شعارهایی که آقای هاشمی در قاب توسعه، آقای خاتمی در قاب دموکراسی و آزادی، آقای احمدینژاد در قاب عدالت بیان میکردند خیلی واضح و روشن بود. شعار اصلی آقای روحانی چه بود؟
اصل شعار آقای روحانی حمایت از هویت ملی ایرانی بود.
منظورتان این است که مسائل اقتصادی نبود؟
در ادامه همین بود؛ بعد از برجام. برجام پروژه روحانی بود و تمام شد. پروژه روحانی تمام شده است و هیچ کاری دیگری هم نمیتواند انجام دهد. 100 سال دیگر هم رئیسجمهور بماند هیچ کاری نمیتواند بکند.
نه توانائی کار دیگری دارد، نه نیروهای او این چیزها را میفهمند. او قرار بود یک تحقیر ملی را جواب دهد. آن تحقیری که احمدینژاد در دنیا ایجاد کرده بود را روحانی آمد تا برطرف کند. وزیر امور خارجه هم با بزرگان دنیا نشست و مشاجره جهانی که ممکن بود به جنگ منجر شود را حل کرد. بنابراین روحانی پروژه خود را انجام داده و هیچ کار دیگری از جمله رفع مشکلات اقتصادی را نمیتواند انجام دهد.
نیروهای او افرادی هستند که نه میدانند پول چیست و نه میدانند اعتبار چیست. لذا توان حل مشکلات اقتصاد را ندارند. البته آقای روحانی هم نیامده بود تا مشکل اقتصاد کشور را حل کند بلکه خواست تحقیر ملی را پاسخ دهد و هویت ایرانی را سامان دهد که چنین کرد.
این که شعارهای از این قبیل دادند که چرخ اقتصاد بگردد و چرخ سانتریفیوژ هم بگردد چه توضیحی دارد؟
این اقتضائات آن دوره بود. ماشینی که شما سوار میشوید دود هم تولید میکند، آدم جابهجا میکند، راننده هم لذت میبرد. ماشین برای حمل مسافر است ولی هزار کار دیگر هم میکند. روحانی باید آن قصه را حل میکرد. احمدینژاد کشور را به جنگ رسانده بود و در دنیا تحقیر شده بودیم. روحانی این را حل کرد.
مشکل جدی دوره آقای احمدینژاد در دو الی سه سال آخر بود که مردم گرفتار شدند.
مگر الان مردم گرفتار نیستند؟ الان هم مشکل اقتصادی وجود دارد. مگر اواخر دوره آقای هاشمی اقتصادی نشد؟ دوره خاتمی هم اقتصادی شد و همه اقتصادی شدند. به خاطر این که دستور کار اقتصاد نیست. یک تئورسین اقتصادی یا یک تاجر موفق ایرانی را نام ببرید، یک کالای درست ایرانی که رهبری این اندازه تاکید دارند را نام ببرید. کالای ایرانی محبوب و مطرح ما کجاست؟
مشکل این کشور، بنیانهای اقتصاد جامعه آن است نه مسائل سیاسی. دولتهای ایران همواره پول داشتند. یک نظام سیاسی در دنیا همیشه می خواهد قدرت سیاسی، دانش اتمی، ارتش قدرتمند و توان بسیج مردمی داشته باشد. خب هیچ جای دنیا چنین نظام سیاسی قدرتمندی که در ایران هست وجود ندارد. این همه هم پول مفت وجود دارد ولی دست اندرکاران کار بلد نیستند، عقل اقتصادی ندارند.
خب از این به بعد پیشبینی شما چیست؟
پیشبینی من در چند سطح است. ما در آینده یا با اقدامی سریع برای تغییر برخی از شرایط مواجه خواهیم بود و یا اعتراضات عمومی شهری گسترش خواهد یافت. اما برای این که به این مراحل نرسیم لازم است آشتی ملی داشته باشیم. وحدت ملی، آشتی ملی، وحدت عمومی و رافت و به رسمیت شناختن نیروهای اصلی جامعه لازمه شرایط امروز کشور است. نیروهای اصلی هم جامعه پولدارها، تجار، دانشمندان، نخبگان، روحانیت و گروههای ذینفوذ و مردمانی که قدرت کار دارند، هستند. حتی یک فردی که مغازه دارد و از این مغازه چند خانواده را نان میدهند. این یک مثال ساده است؛ اما برای این هم یک اصلاح رویه لازم است. باید مشکل بیمه و شهرداری و مالیات و .... او را رفع کنیم، این شرایط برای یک مغازه دار شرایط سختی را ایجاد کرده است.
بدین صورت مشارکت اجتماعی هم گسترده تر می شود، خود مردم مسئول رفع مشکلات همدیگر می شوند. وقتی این چنین نشود هر فردی از دیگران مستقل میشود، از خانه به اداره و از اداره به خانه میرود و با دیگران کاری ندارد. در حالی که باید در محله چرخید، در بازار و در مناسبات باید بچرخید. باید به دست خود مردم کار و شغل تولید کنیم. در این مسیر هر کسی که در طول جمهوری اسلامی پول و اعتبار برای خودش تولید کرده است باید مصرف کند.
در مسئله سپرده گذاری در موسسات به دوستان گفتم به اینها پول ندهید، پول دادند و مشکل و بحران مالی درست کردند. خب مسئله مال باختگان پیش آمد، چرا باید دولت پول بدهد؟ چرا باید خزانه را خالی کنیم و به مردم بدهیم آنها هم دلار بخرند. چرا به جای دولت این پول را از کسی نگرفتند که تریلیون دلار پول دارد؟ این پول را در طول 40 سال گذشته به دست آورده و هیچ کس از اون نمپرسد که این پول را از کجا آورده است؟
در این شرایطی که فرمودید در آینده سیاسی ایران آدمها یا جریانهای سیاسی چقدر موثر خواهند بود؟
کمک میکنند تا این دو اتفاق بیفتد. آنها در آن شرایط کمک میکنند یا اقدام سریع اتفاق بیفتد یا افزایش اعتراضات.
چند نفر یا چند جناح در فضای سیاسی کشور خیلی ملموس برای آینده کار میکنند. مثلا رسانه ها می گویند که آقای لاریجانی و آقای جهانگیری به طور ملموس کار میکنند. کدام از اینها در سالهای آینده مثلا جریان در انتخابات موفق خواهند بود؟
اینها بازی انتخاباتی خواهند ساخت ولی پیروز انتخاباتی نخواهند بود. با ادامه نظر رهبری در مورد مشارکت حداکثری در انتخابات، اینها بازی انتخاباتی خواهند کرد ولی پیروز انتخابات کس دیگری خواهد بود. یعنی این افراد خواهند آمد و حرفهای خود را خواهند زد اما به نظر من فرد دیگری خواهد آمد و اینها را افشا خواهد کرد و پیروز انتخابات خواهد شد. در این شرایط عبور از لاریجانی و جهانگیری رخ خواهد داد. ولیکن اگر شرایط به گونه دیگری باشد بدین معنی که به گونه ای جامعه کنترل شود آنگاه لاریجانی یا جهانگیری میتوانند بیایند.
در جایی مصاحبه کردید و گفتید احتمالا اصولگرایی پیروز خواهد شد. این چطور تعریف میشود؟
در آنجا که اسم از اصولگرایی بردم اقدام سریع هم در آن وجود داشت. از نظر من بازیگر اصلی اصولگرایان هستند چون مسئله اصولگرایی مسئله کاهش نابرابری اقتصادی و فقرزدایی است. جامعه در حال فقیر شدن است و به این دلیل میتوان گفت اصولگرایی باز پیروز انتخابات میشود.
یعنی اصلاحطلبان هیچ شانسی ندارند؟
اصلاحطلبان با ناتوانی که از خود نشان دادند، نمیتوانند. اصلاح طلبان به نظر من باختند. اصلاح طلبان خود را به واسطه روحانی شکست دادند. از نظر من روحانی اصلاح طلبان را میبازاند. روحانی از اصلاح طلبان عبور خواهد و آنها را شکست میدهد. تیر خلاص را روحانی به اصلاح طلبان خواهد زد. خواهید دید.
امروز شرایطی است که امریکا تصمیم میگیرد تحریمها را گسترده کند، این افزایش تحریمها ممکن است خیلی تاثیر داشته باشد.
قطعا اثرات اجتماعی بسیاری دارد. در هرصورت باز هم بازنده اصلاح طلبان هستند. تنها در صورتی فضا به نفع اصلاح طلبان خواهد شد که تغییراتی در این زمینه رخ دهد و امریکا بازی خود را تغییر دهد و دولت امکان حرکت و جابهجایی پیدا کند آنگاه شانس اصلاح طلبان قوت خواهد گرفت.
دوم این که حمایت اجتماعی به واسطه نیروهایی که جامعه را نمایندگی میکند، رخ دهد. اگر این نیروها همانند سلبریتیها یا فعالین حوزه روشنفکری و دانشگاهی و بروکراتهای ایران، به این تشخیص برسند که با آمدن اصولگرایان شرایط سخت میشود، آنگاه شرایط به نفع اصلاح طلبان تغییر خواهد کرد.
سوم مربوط به واکنش جامعه به لحاظ اتفاقات است. اگر جامعه جریان دی ماه خود را تکرار نکند و لخت باقی بماند اصلاح طلبان برنده خواهند شد، چون این انرژی انباشته را در نزاع اصلاح طلب و اصولگرا تخلیه میکنند.
در این دو سال اتفاقات بسیاری در پیش داریم که بازی امریکا، بازی ما در منطقه، اتفاقات سوریه هم مهم است. اگر اتفاقات سوریه تمام شد و ما بیرون آمدیم، قصه ما تغییر میکند. اتفاقات در ساخت سیاسی ایران تاثیرگذار است.