زاینده رود با عبور خود باعث شده کد ارتفاعیش یک مترونیم از سایر نقاط شهر بالاتر برود. اگر دقت کنید کد ارتفاعی خیابان چهارباغ بالا در محدوده هتل پل و یا چهارراه نظر پایین‌تر از رودخانه است. همین موضوع باعث شده تا رمپ‌هایی در دو طرف تمام پل‌های روی زاینده‌رود ساخته شود که در حالت عادی هیچ کاربردی نداشته است. اما زمانی که رودخانه طغیان می‌کرده و آب رودخانه از روی پل لبریز و فضاهای پیرامونی رودخانه مانند چهارراه نظر و خیابان آمادگان دچار آب‌گرفتگی( نه سیل‌گرفتگی) می‌شده است این تفاوت سطح کاربرد داشته است.

نکته مهمی که جا دارد به آن اشاره کنم سه اصطلاح بستر رودخانه، حریم رودخانه و حریم طغیانی رودخانه است که شناخت آن در مدیریت رودخانه بسیار مهم و اساسی است. بستر یعنی جایی که رودخانه از آن عبور می‌کند و انتظار داریم همیشه پر آب باشد. حریم رودخانه مکانی است که هرچندسال یکبار در پیک بارش‌ها دچار آب گرفتگی می‌شود. حریم طغیانی نیز سطوح وسیعی در اطراف رودخانه است که به شکل تقریبی هر 25 سال، 50 سال و 100 سال یکبار هنگام طغیان رودخانه دچار آب‌گرفتگی می‌شود.

با این توضیح باید اشاره کنم در نقاطی از دشت زاینده‌رود که سیل‌گیری یا حریم طغیانی جای بیشتری داشته است و مردم می‌توانستند از سطح سیل‌گیر بیرون بروند و خانه‌ها و مزارع‌شان را بسازند شهرهایی مانند زرین‌شهر، مبارکه و اصفهان شکل گرفته است.

 

از سد زاینده‌رود

تا تغییر مدیریت رودخانه

از دیدگاه من در کنار تمام مواردی که موجب خشک شدن زاینده‌رود شده‌اند دو عامل نقش بسیار مهم و اساسی نسبت به سایر عوامل داشته است و روی هم  60 درصد از علل خشکی این رود را شامل می‌شوند که عبارت‌اند از:

اول: سد زاینده‌رود در سال 1348 در منطقه چادگان اصفهان مورد بهره‌برداری قرار گرفت و 1 میلیارد 400 میلیون متر مکعب از آب زاینده‌رود را به شکل مخزنی جذب خودش کرد. جذب این مقدار آب از دو جهت بر خشکی زاینده‌رود تاثیرگذار بود. در درجه اول باعث می‌شد حریم و بستر زاینده‌رود در شهرهایی مانند مبارکه، اصفهان و زرین‌شهر که پیشتر با سیلاب روبه‌رو بود دچار تغییر شود و مردم این شهرها به بهانه اینکه دیگر از سیلاب خبری نیست برای ساخت‌وساز به حریم رودخانه هجوم بردند. ازسوی دیگر توسعه صنایع و ساخت‌وساز کارخانه‌هایی مانند ذوب‌آهن، پلی اکریل و بخصوص فولاد مبارکه که علل قاعده نباید در آن منطقه ایجاد شود را به دنبال داشت. زیرا این صنایع آب‌بر هستند و باید در کنار مخازن عظیم آب ساخته شود اما وجود این حجم آب این خیال را ایجاد می‌کند که می‌شود این صنایع را در آنجا احداث کرد تا جایی که در ابتدای انقلاب طرح ساخت فولاد مبارکه را از هرمزگان به اصفهان انتقال می‌دهند.

دوم: تغییر مدیریت: مشکل دوم تغییر مدیریت آب زاینده‌رود از منطقه‌ای به حوزه‌ای بود که در دولت دوم سیدمحمد خاتمی رخداد. درنظر داشته باشید اداره کردن یک رودخانه خودش یک تخصص می‌خواهد . هر رودخانه از آنجایی که سرچشمه می‌گیرد تا جایی که از بین می‌رود را در اصطلاح یک حوزه آب‌ریز می‌نامند. حوزه آب‌ریز زاینده‌رود از کوه‌های زردکوه در چهارمحال بختیاری آغاز می‌شود و پس از گذر از شهر اصفهان در تالاب گاوخونی پایان می‌یابد. این مسیر، آب تولید شده آن، آب‌های ورودی و خروجی نیازمند یک مدیریت یکپارچه است.

پیش از سال 75 سازمانی به نام سازمان عمران زاینده‌رود برای مدیریت حوزه آب‌ریز زاینده‌رود در وزارت نیرو وجود داشت. اما در دولت دوم سید محمد خاتمی مصوبه‌ای برای تغییر مدیریت رودخانه‌ها و آب استان‌ها از حالت منطقه‌ای به استانی به مجلس داده می‌شود. مصوبه‌ای که در دولت آقای احمدی‌نژاد اجرایی می‌شود. همچنین در هنگام اجرای این مصوبه سازمان آب مطقه‌ای را در استان چهارمحال بختیاری افتتاح می‌کنند. متاسفانه مدیران این سازمان بیشتر بودجه‌هایی که برای مدیریت کل رودخانه زاینده‌رود در نظر گرفته شده بود را به مدیریت این رود در قسمت چهارمحال بختیاری اختصاص می‌دهند. ازسوی دیگر در سرشاخ‌های زاینده‌رود یک تعداد بندخاکی احداث می‌کنند که موجب بالا آمد سطح آب می‌شود سپس با نصب موتور پمپ شروع به برداشت بی‌رویه آب در بالادست به منظور توسعه کشاورزی می‌کنند. برداشت این حجم از آب جدای آسیبی که به آب‌ها و سفرهای زیرزمینی وارد که موجب می‌شود جلوی 150 میلیون مترمکعب از آبی که باید به شهر اصفهان و سپس تالاب گاوخونی برود گرفته شود. درنظر داشته باشید چاه استخر ابوذر در سال 54 نزدیک به 20 متر عمق داشت اما اکنون در عمق 180 متری کف‌شکنی کردند با این وجود در سال گذشته بازهم با مشکل تامین آب روبه‌رو شد.

تیشه به ریشه بیشه

با این وجود در کنار دوعامل بزرگ ذکر شده شاید به اندازه 5 درصد نابودی بیشه‌زار اطراف بستر زاینده‌رود در میزان تامین آب و خشکی این رودخانه تاثیرگذار بوده است.

درنظر داشته باشید رودخانه زاینده‌رود در شهر اصفهان از دیرباز تفرجگاه مردم این شهر بوده است. در دو طرف بستر این رود بیشه‌زاری پوشیده از درختان توت، بید و نارون وجود داشته که به شکل فصلی بار می‌دادند. درکنار این بیشه‌زار آب بسیار اندک و باریکی از درون رودخانه همیشه جاری بوده است. انچنان که رضا براهنی می‌گوید: "زاینده رود یک شاش موش آب بوده است". یعنی آب حداقلی دائم جاری که موجب پدید آمدن یک تمدن بزرگ 5 هزارساله در کویرمرکزی ایران شده است. همچنین طبق آماری که از قدیمی‌ترین دستگاه ثبات نصب شده در زاینده‌رود وجود داشته است دبی این رود به طور میانگین 2 متر آب در ثانیه بوده است که اگر به 256 روز سال تامین دهیم  حدود 60 میلیون مکعب آب می‌شود.

ازسوی دیگر پیش از انقلاب یکی از شهرداران اصفهان در سفری که به اروپا داشته مقداری بذر نی با از آنجا به اصفهان می‌اورد این بذر ها را در این بیشه‌زار بخش می‌کند. هرچند این کار اشتباه بود زیرا گیاه نی گیاه بومی این منطقه نبود اما در ذات خود یک اثر مثبت داشته است. زیرا ریشه این نی‌ها در کف رودخانه مانند یک عایق عمل می‌کنند باعث می‌شود در فاصله سال 48 تا 69 که حجم اب ورودی زاینده‌رود در اصفهان اندک شده بود زندگی جانوری با همان مقدرا اندک با ادامه پیدا کند شهر با طراوت بماند.

با این وجود شهرداری اصفهان در ابتدای دهه 70 با تخریب بیشه‌زار اطراف زاینده‌رود سعی می‌کند از آن بستر باریک رودخانه عریض مانند راین برای شهر اصفهان بسازد که در عرض آن در پهن‌ترین بخش به 260 متر می‌رسد. درحالی که در گذشته تنها در زمان سیلاب‌ها بستر زاینده‌رود این اندازه عریض می‌شد. در نهایت با دو اتفاق زاینده‌رود نابود می‌شود یک افزایش حجم برداشت آب در بالادست و انقال آن به یزد و دوم تغییر اقلیم. باید پذیرفیت به غیر امسال به دلیل گرم شدن کره زمین دیگر آن حجم از ذخایر برف در کوه‌های بختیاری وجود ندارد.

از سوی دیگر باید تاکید کنم فاجعه خشک شدن زاینده‌رود تنها شهر اصفهان را تحت تاثیر قرار نداده است بلکه فاجعه بزرگتر در پایین دست و در تالاب گاوخونی درحال رخدادن است. این تالاب همیشه مقصد پرندگان مهاجر سیبرایی بوده است که در فصل سرما برای تخم‌گذاری به سوی این تالاب می‌آمدند. اکنون با خشک شدن تالاب از حجم این مهاجرت کاسته شده است. زمانی هم که پرندگان نتوانند برای تخم‌گذاری به سمت این تالاب مهاجرت کنند نسل‌شان منقرض می‌شود به شکلی که طبق آمار امسال سازمان حفاظت از محیط‌زیست تعداد مهاجرت این پرندگان از 200 هزار قطعه به 6 هزار کاهش پیدا کرده است.

از این‌رو باید تاکید کنم مسئله زاینده‌رود یک مسله منطقه‌ای نیست بلکه یک مسئله ملی و حتی فراملی است که کل نابودی آن می‌تواند اکوسیستم منطقه و جهان را تحت تاثیر خودش قرار دهد.