پرسش اول این است که ریشه بروز بحران را در کجا باید جست‌وجو کرد و دوم آنکه ساماندهی این بازار در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

در ابتدا باید یادآور شوم که در ایران کاغذ به مقدار بسیارکم تولید می‌شود و اصل کاغذ مطبوعات وارداتی است. پس طبیعتا تامین آن به ارز نیاز دارد و ریشه آن را باید در بروز التهابات ارزی در کشور جست‌وجو کرد. طبیعتا در این مقطع یک لکنت در تامین ارز به‌وجود آمد و تبعات آن فقط مختص کاغذ نبود و در همه کالاها مشاهده شد. در واقع کاغذ آخرین کالایی بود که از نوسانات ارز تاثیر پذیرفت. چراکه واردات این کالا از قبل صورت می‌گیرد و باید چند ماه از التهابات ارزی می‌گذشت تا انبارهای کاغذ خالی شود یا به کف برسد. پس از آن، واردات کاغذ یک دوره توقف هم سپری کرد. در اردیبهشت ماه که من به معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد آمدم پس از بررسی‌ها متوجه شدم که پنج ماه است که کاغذ وارد کشور نمی‌شود. علت آن را جویا شدم و به این پی بردم مسئولان درباره واردات کاغذی با ارز نیمایی یا دولتی دچار تردید شده‌اند. البته مشکلی برای واردات کاغذ با ارز نیمایی وجود نداشته و ندارد، اما رسانه‌ها از پس پرداخت آن برنمی‌آیند. به‌ویژه آنکه مصرف اصلی رسانه‌های مکتوب کاغذ است. پس توان آن را ندارند که ناگهان با چنین افزایش هزینه‌ای مواجه شوند. از این رو ما باید تمام تلاش خود را در پیش می‌گرفتیم تا کاغذ هم در کنار دارو قرار بگیرد و با ارز ۴۲۰۰ تومانی تامین شود. چراکه در شرایط جاری باید کاغذ هم به‌اندازه دارو برای کشور اهمیت داشته باشد. البته در زمینه ارز تخصیصی برای کالاهای اساسی امروز با محدودیت‌‌های جدی مواجه هستیم و جزئیات این موضوع را دیگر همه می‌دانند. اساسا ترامپ روی کار آمده است تا ما را با چنین شرایطی مواجه سازد. او صریحا درباره این موضوع هم سخن به میان آورده که سیاست اعلامی و اقدامی آمریکایی‌ها این است که مردم ایران دچار مشکل شوند، ارکان مدیریت عنان کشور را از دست بدهد و درنهایت به زانو درآید. اقدام مقابل ما این است که هیچ‌گاه چنین شرایطی را نه‌تنها نمی‌پذیریم، بلکه از اختلال به‌وجودآمده عبور خواهیم کرد.

در قبال نپذیرفتن این فشارها، چه اقدامات متقابلی صورت گرفته است؟

اولین اقدام ایران در موضوع کاغذ این بود که مقام معظم رهبری با حضور در نمایشگاه کتاب بر ساماندهی بازار کاغذ تاکید کردند. رئیس‌جمهوری هم به صورت مستقیم وارد عمل شدند و معاون اول ایشان هم جلسات مختلفی را در این زمینه برگزار کردند. وزیر ارشاد هم من شهادت می‌دهم که شبانه‌روز شخصا پیگیر حل و فصل موضوع هستند اما باید به این نکته مهم توجه داشت که تصمیم‌گیری درباره تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی به کاغذ کار ساده‌ای نیست؛ به هر حال جمعی از وزارتخانه‌ها و نهادها نظیر وزارت صمت، بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه، نهاد ریاست‌جمهوری و ... در اخذ این تصمیم دخالت دارند. این‌طور نیست که یک فرد تصمیم بگیرد و یک تماس با او برقرار کنیم و این سیاست به اجرا درآید. با اینکه منابع هم محدود هستند، اما سرانجام پس از کش‌وقوس‌های فراوان این تصمیم نهایی شد که طبق آن ۸۰ هزار تن کاغذ وارد می‌شود که ۴۰ هزار تن آن به صنعت نشر تخصیص می‌یابد و نیمی از آن متعلق به نشریات و روزنامه‌هاست. مرحله بعدی این بود که ما تلاش خود را در پیش بگیریم تا انجام این پروسه از وزارت صمت خارج و به‌صورت تخصصی بر عهده معاونت مطبوعاتی گذاشته شود تا علاوه بر توزیع، روی واردات آن هم نظارت انجام گیرد. یعنی مصرف‌کننده و واردکننده با نهاد ناظر ارتباط مستقیم داشته باشند. قاعدتا وزارت صمت شناختی از ساختار نظارت بر مطبوعات و کاغذ ندارد و صرفا با نگاهی کلی به ماجرا می‌نگرند. با پیگیری‌های ما این اتفاق نیز رنگ واقعیت به خود گرفت. البته برای انجام این پروسه فقط انتقال نرم‌افزارها به معاونت مطبوعاتی و تعریف کدهای جدید حدود یک ماه به طول انجامید. تمام این اتفاقات و تحولات به شکل ناخواسته‌ای روی دادند. در این بین یک نکته را نباید فراموش کنیم که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد اصلا دارای ساختار تهیه و توزیع کالا نیست؛ بالطبع در این زمینه نه تجربه کافی اندوخته و نه نیروی انسانی مورد نیاز را پیش‌بینی کرده است و اساسا چنین ماموریتی هم ندارد. به هر حال ماموریت‌های دیگری نظیر صدور مجوز نشریات، بیمه خبرنگاران، اطلاع‌رسانی و ... به قوت خود باقی مانده‌اند و این معاونت باید در شرایط اضطراری که زمان کافی هم برای موشکافی و تجربه‌اندوزی ندارد ماموریتی جدید هم بپذیرد که البته درنهایت این مسئولیت هم وابسته به تصمیم جمعی است. حال در کنار این اتفاقات، ما با یک خلأ پنج‌ماهه واردات هم مواجه شدیم که در آن مدت کاغذی وارد کشور نشد. بالطبع کالایی که تامین آن با خلل پنج‌ماهه مواجه شده حتی اگر ارز کافی هم به آن تخصیص یافته باشد، در دو هفته قابل جبران نیست. همچنین باید توجه داشت که اکنون فقط پنج شش کشور جهان به‌عنوان تولیدکننده کاغذ فعالیت جدی دارند؛ درثانی نقل و انتقال دارایی هم امروز با مشکلات جدی مواجه است. نکته سوم هم این است که واردکنندگان کالا باید به‌درستی شناسایی و اهلیت آنها محرز شود. در واقع باید راستی‌آزمایی صورت بگیرد که آیا این افراد کاغذ را به دست مصرف‌کننده واقعی یعنی نشریات، روزنامه‌ها و ... می‌رسانند یاخیر؟ نکته چهارم نیز به بازار مصرف برمی‌گردد. در این بازار ما باید تیراژ اعلامی و واقعی را با نیاز بازار یکسان کنیم. چراکه میزان ارز در دسترس محدود است و براساس بازار  باید تیراژ روزنامه‌ها و مجلات را مشخص ساخت. گستره توزیع هم که به پنج، شش روزنامه محدود نمی‌شود؛ در واقع نشریات کشور به تعدادی رسیده‌اند که تصمیم‌گیری و نظارت را سخت می‌کنند. طبیعتا یک سازوکاری را ایجاد و فعال کرده‌اند که هماهنگی‌ها، تصمیم‌گیری‌ها، اجرا و به‌نتیجه‌رسیدن را با مشکل روبه‌رو ساخته‌اند. به‌رغم وجود تمام این بحران‌ها ما به منابع ثانویه روی آوردیم و از کاغذهایی که طی سال‌های گذشته باقی مانده یا هنوز مجوز واردات آن وجود داشت ۱۳۵۰ تن کاغذ را به‌صورت مُسکن در اختیار رسانه‌ها گذاشتیم. در واقع هم آنهایی که معتقدند ما گفتاردرمانی کرده‌ایم درست می‌گویند و هم مایی که اقدام کرده‌ایم درست می‌گوییم. چراکه آنها نیازشان برطرف نشده و کار محول‌شده به ما هم با یک مکاتبه ساده حل و فصل نمی‌شد؛ در اینجا باید یک روند تغییر می‌کرد. لازم به توضیح است که ایجاد سازوکار واردات کالا از بلاروس، فنلاند، آلمان، اندونزی، چین و ... کار ساده‌ای نیست. طبیعتا تا زمانی که این اتفاق جنبه عملیاتی پیدا کند، وقت و انرژی می‌بُرد و در این بین نیاز مطبوعات هم هر روز بیشتر می‌شد. حال امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که مجوز واردات ابلاغ شده و تخصیص ارز هم صورت گرفته است؛ در حال حاضر نیز به مرحله تامین رسیده‌ایم. بر این اساس در یک نوبت ۱۳۵۰ تن کاغذ به دست مطبوعات رسید، در هفته گذشته نیز بار دیگر همین مقدار کاغذ را توزیع کردیم. همه روزنامه‌ها هم، ولو به مقدار کم، از این کاغذ سهم برده‌اند. ما امیدواریم ظرف هفته جاری ۳۰۰۰ تن کاغذ دیگر در اختیار رسانه‌های مکتوب کشور قرار بگیرد. رئیس کل بانک مرکزی به وزیر ارشاد قول تامین منابع واردات این مقدار  کاغذ را داده‌اند و کاغذ آن هم به گمرک رسیده است. حال فقط منتظر تامین ارز و ترخیص آن هستیم.

با این حال هنوز محموله‌های کاغذ در گمرک مانده‌اند و ممکن است پس از مدتی کیفیت خود را از دست دهند؛ بهتر نیست نماینده‌ای از سوی شما یا وزارت صمت تسریع در روند ترخیص این کالا را پیگیری کند؟

امروز در واردات کاغذ مشکلی وجود ندارد، موضوع و هدف ما این است که کاغذ ارزان به دست رسانه‌ها برسانیم. خلل موجود هم به این دلیل ایجاد شده است. کاغذ به‌وفور وجود دارد، اما ما آن را با نرخ دولتی می‌خواهیم، نه نیمایی. چراکه نباید در این شرایط خرج اضافه روی دست رسانه‌ها بگذاریم.

اما اکنون بیش از دو ماه از دستور پیگیری واردات کاغذ با ارز 4200 تومانی می‌گذرد. در این زمینه معاون اول رئیس‌جمهوری، وزیر صمت و وزیر ارشاد دستور اکید داده‌اند. مقام معظم رهبری نیز در نمایشگاه کتاب به اهمیت این موضوع اشاره داشتند. اکنون مشکل کجاست؟ عده‌ای سازمان برنامه‌وبودجه را متهم به سنگ‌اندازی می‌کنند، گروهی هم، در ردیف متهمان نام افراد دیگری را به میان می‌آورند. آیا مانع و مخالفتی در این مسیر قرار دارد؟

خیر، این‌طور نیست. دو موضوع در این زمینه وجود داشت، یک اینکه تصمیم‌گیری درباره این پروسه و تحقق آن زمان‌بر بود. زیرا تصمیم درباره اینکه ما ۸۰ میلیون دلار را در اختیار واردات کاغذ قرار دهیم به هر حال به‌راحتی امکان‌پذیر نیست. تامین و ساختارسازی نیز موضوع دومی است که باید به آن اشاره کنم. پیش از این رسانه‌ها برای ثبت تامین کاغذ باید به وزارت صمت مراجعه می‌کردند، اما اکنون این امر در وزارت ارشاد صورت می‌گیرد. طبیعتا این فرآیندی نیست که صبح درباره آن تصمیم بگیریم و عصر همان روز عملیاتی شود. تا به حال این سیستم بانک مرکزی به وزارت صمت وصل بوده، اکنون ساختار آن به وزارت ارشاد منتقل شده است. ما حتی اگر بخواهیم در یک دفتر روزنامه نرم‌افزاری را جابه‌جا کنیم چند روز زمان می‌برد و برخی امور را مختل می‌کند، حال تصور کنید این شبکه بین گمرک، بانک مرکزی، وزارتخانه‌های اقتصاد، صمت و ارشاد تغییر کرده است. مثال ساده‌تر این است که یک نفر برای مسافرت از تهران به شمال به‌جای اینکه از همان ابتدا، جاده چالوس را انتخاب کند، تا قزوین می‌رود و سپس تصمیم خود را تغییر می‌دهد و از قزوین دوباره به تهران بازمی‌گردد و جاده چالوس را برای ادامه سفر انتخاب می‌کند. بنابراین امروز دغدغه ما کاغذ ارزان است.

در این بین آیا رسانه‌ای بوده که کاغذ تخصیص‌یافته برای انتشار روزنامه یا مجله را در بازار آزاد بفروشد؟

مصرف کاغذ رسانه‌های کشور در سال به ۴۰ هزار تا ۴۵ هزار تن می‌رسد. سال گذشته سرجمع حدود ۱۲هزار تن کاغذ در اختیار وزارت ارشاد قرار داشت که آن هم به دست رسانه‌ها رسید. قاعدتا این کاغذ سر از بازار آزاد درنیاورد. چراکه تنها یک‌سوم مصرف بوده است. باور من این است که در رسانه‌ها دلال کاغذ نداریم. زیرا اساسا ماهیت رسانه دلالی نمی‌طلبد و اساسا گردش مالی آن به‌قدری نیست که زمینه سوداگری را به‌جود آورد. حال ممکن است سایز کاغذ رسانه‌ای متناسب با نیازش نباشد و اقدام به معاوضه آن کند که اسم این دلالی نیست. من بعید می‌دانم چنین اتفاقاتی رخ دهد. لااقل تا امروز گزارشی در این زمینه به دست من نرسیده است. حال به‌طور کلی یک سری سودجو در اقتصاد ایران حضور دارند که در هر بازاری اعم از پوشک، ارز، خودرو، مسکن و ... دیده می‌شوند و ساختار کشور هم به‌گونه‌ای است که روز به روز کار آنها را سخت‌تر می‌کند. یعنی همان‌طور که بازار ارز، پوشک، سیب‌زمینی، رب گوجه‌فرنگی و ... آرام گرفت، بازار کاغذ هم کنترل می‌شود. منتهی این امر زمان‌بر است.

سال گذشته قیمت کاغذ رشد بیش از 460 درصدی را تجربه کرد. یعنی دلالان و سودجویان نقشی در این گرانی نداشته‌اند؟ در روزهای پایانی سال 97 هم رئیس اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان از ناپدیدشدن 184 هزار تن کاغذ سخن به میان آورد. آیا این بازار «سلطان» دارد؟ یا احتکاری در آن صورت گرفته است؟

من اصلا چنین موضوعی را قبول ندارم که 186 هزار تن کاغذ فرهنگی ناپدید شده است و در واقع معتقدم شدنی نیست. کاغذ مصارف متعددی دارد و انواع و اقسام آن از مقوا گرفته تا کاغذ تحریر در بازار یافت می‌شود. قاعدتا کاغذ مورد استفاده فرهنگی در کشور در حداکثر شرایط به ۸۰ هزار تن می‌رسد. ۱۸۶ هزار تن را کجا نگهداری می‌کنند؟ اینها گفته‌هایی است که مبنای دقیقی ندارند. البته اگر کسی از ریز ماجرا مطلع است ما از کسب این اطلاعات استقبال می‌کنیم. ما باید دقت کنیم که دچار آفت کلی‌گویی نشویم. ما به‌دنبال جزئیات می‌گردیم. از این رو اگر متوجه شویم به طور دقیق فردی دو کیلو کاغذ هم سوءاستفاده می‌کند با او برخورد می‌کنیم. در واقع من به معاونت مطبوعاتی ارشاد آمده‌ام تا به همین موارد رسیدگی کنم.

شما چندی پیش هم اعلام کردید که اگر کسی از بروز تخلفی اطلاع دارد، جزئیات آن را در کاغذی بنویسد و در اختیار معاونت مطبوعاتی قرار دهد. آیا در این مدت گزارشی به دست شما رسیده است؟ اگر رسیده، شما برخوردی داشته‌اید؟

حتی یک ورق هم نرسیده و یک جمله هم گزارش نشده است. من معتقدم ادعا براساس شنیده‌ها یا برداشت‌ها نمی‌تواند قابل استناد باشد، بلکه باید اعلام هر موضوعی مبنی بر فساد مستند و مکتوب شود حتی با هویت نامعلوم اعلام‌کننده. صادقانه می‌گویم که تا امروز کسی اطلاعات دقیق و جزئی از بروز تخلف به من منتقل نکرده است. حال اگر به سایت وزارت ارشاد وارد شویم تمام اطلاعات مربوط به کاغذ به‌طور شفاف دیده می‌شود. اگر کسی اطلاعاتی دارد و ارائه نمی‌دهد خطا کرده، اگر هم کسی اطلاعات دقیقی ندارد و اظهار بروز تخلف کند، او هم راه نادرستی را رفته است. ما امروز با یک نسل سختکوش، پرتلاش و موثر رسانه‌ای به‌نام خبرنگار مواجه هستیم که اتهام‌زنی به آنها جفا در حقشان است. با اینکه صحبت‌های متعددی می‌شود، اما کسی یک ورق هم نیاورده است که در آن اطلاعات تخلفی را افشا کند. نظام هم نگاه ویژه‌ای به رسانه دارد و مسئولان، روزنامه‌ها را به‌اندازه دارو حیاتی می‌دانند. این یک رابطه متقابلی است که بین رسانه و حاکمیت وجود دارد و این یکی از موضوعات اساسی کشور به شمار می‌رود. در واقع اگر امروز دارو و مواد غذایی نیاز اساسی کشور هستند، کاغذ را هم باید در کنار آنها گذاشت. کاغذ هم یعنی رسانه. نباید بگذاریم رابطه بین تصمیم‌سازان کشور و اصحاب رسانه مورد شک و سوءظن قرار بگیرد.

یعنی شما معتقدید که هیچ رسانه‌ای دچار تخلف نشده است. این نگاه اندکی خوش‌بینانه نیست؟

من از واژه هیچ‌کس استفاده نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم نمی‌توان به‌صورت مطلق یک فرض را رد یا تایید کرد. با توجه به اینکه ۴۰ سال در رسانه‌ها زندگی کرده‌ام ندیدم چنین سوء‌استفاده‌هایی شکل بگیرد. رسانه بنگاه اقتصادی نیست و سوددهی خاصی هم ندارد. در بهترین حالت، رسانه‌ها به زیان‌دهی نمی‌رسند. کل آگهی، معاملات، یارانه و ... را حساب کنیم باز هم سود مالی آن قابل‌قیاس با سایر فعالیت‌ها نیست. در واقع نباید به حرفه روزنامه‌نگاری به‌عنوان محلی برای کسب درآمد بنگریم؛ رسانه، جایی برای عاشقان است. هر کس هم به هوای کسب‌وکار وارد آن شود بعد از مدتی از رسانه دور می‌شود؛ چراکه سود مادی عایدش نمی‌شود.

این امر تنها به خرید و فروش کاغذ محدود نمی‌شود. بلکه شاید عده‌ای دنبال رانت و دستیابی به قدرت باشند و رسانه‌ها در این بین به وسیله تبدیل شوند. آیا این موضوع را قبول دارید؟

این موضوع در هر صنفی وجود دارد. از صنف پزشکان گرفته تا رانندگان و مشاغل آزاد، عده‌ای دنبال سودجویی می‌گردند که نمی‌توان آن را به همه تعمیم داد. کسی که وارد رسانه می‌شود تنها به‌دنبال علاقه خود می‌گردد. حتی من که امروز در معاونت مطبوعاتی فعالیت دارم به‌دنبال حضور در معاونت یک وزارتخانه نبوده‌ام، وگرنه معاونت دیگری را انتخاب می‌کردم که فشار و پاسخگویی آن کمتر باشد. در ماهیت کار رسانه دو چیز وجود دارد. اولین آن انسان است. در تحلیل این موضوع باید بگویم که رسانه برای زندگی مردم ادامه حیات می‌دهد. چه آنجایی که برای مبارزه با فساد قد علم می‌کند و چه آنجایی که در مقابل آسیب‌های اجتماعی می‌ایستد، دغدغه، انسان است. همچنین، فعالان رسانه همواره در دل جنگ‌ها و حوادث حضور دارند و خود را در برابر مدیران ناکارآمد قرار می‌دهند. این رسانه‌ها هستند که علاوه بر اطلاع‌رسانی، پای درد دل مردم می‌نشینند و آن را به گوش مسئولان می‌رسانند. همه اینها وجوه انسانی رسانه هستند و اتفاقا رسانه‌ها به ‌محلی برای قضاوت تبدیل شده‌اند و ناخودآگاه خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در معرض قضاوت قرار می‌گیرند. اما در کنار این، خبرنگار باید دنبال عدالت باشد. موضوع دوم آن اندیشه و تفکر است. اندیشه و تفکر متعالی‌ترین امری است که در عالم حیات مورد توجه همه انسان‌ها قرار می‌گیرد. وقتی انسان به مرتبه کمال می‌رسد، وارد ذهن می‌شود؛ یعنی از جسمش عبور می‌کند. کسی که در رسانه فعالیت دارد وارد دنیای دیگری می‌شود؛ یعنی بحث اندیشه‌ای می‌کند و محتوا، دغدغه اوست. برای مثال، دغدغه یک مهندس، یک ساختمان در یک کوچه واقع در یک خیابان است، اما دغدغه یک خبرنگار تمام انسان‌هاست. وقتی صحبت از امنیت، صلح، آرامش و نیازمندان می‌شود، خبرنگار حضور دارد و قسمت‌های پنهان جامعه را پیدا می‌کند و سراغ گره‌های کور آن می‌رود. درواقع او می‌خواهد جایی را ببیند که دیگران نمی‌‌بینند و وقعی به آن نمی‌نهند. وقتی یک خبرنگار برای پوشش خبری یک زلزله به دل منطقه زلزله‌زده می‌رود، نزدیک‌ترین فرد به درد و رنج مردم است؛ نه‌تنها نزدیک‌ترین است، بلکه باید آن درد را منتقل کند. این یک امر والایی است و نمی‌توان بالاتر از آن را متصور شد. چون نتیجه رسانه رضایت‌مندی است. یعنی هر کاری که در رسانه انجام می‌شود، انسان را ارضا می‌کند. رسانه بیش از آنکه به جسم خبرنگاران سود برساند، روح او را جلا می‌دهد. اتفاقا جسم آنها دچار ضرر و زیان می‌شود. آتش‌نشانان فقط وارد آتش می‌شوند، امدادگران فقط در محل حادثه قرار دارند یا یک پلیس فقط ماموریت یک حادثه تروریستی را برعهده دارد، اما خبرنگاران در کنار همه این مشاغل هستند و فصل‌ مشترک تمام مشاغلی که در خطر قرار می‌گیرند شغل خبرنگاری است. چون اساسا خبرنگار کارش را انتخاب کرده است. درواقع شغل خبرنگاری یک شغل تحمیلی نیست؛ بلکه انتخابی است و به همه کسانی که این کار تحمیل شده، درنهایت آن را رها می‌کنند. این ماهیت و ذات این شغل و مهارت است.

بحث دیگر درباره مدیریت بحران کاغذ و پیشنهاداتی است که در این باره مطرح می‌شود. عده‌ای معتقدند که در این شرایط روزنامه‌ها می‌توانند بخشی از فعالیت خود را به فضای مجازی و وب انتقال دهند. شما نیز چندی پیش بر حمایت از رسانه‌های برخط تاکید کردید. با این حال مدیران مسئول و روزنامه‌نگاران همچنان بر ادامه حیات رسانه‌های مکتوب اصرار دارند و معتقدند نمی‌توان تاثیرگذاری روزنامه‌ها را در رسانه‌های آنلاین تکرار کرد. تحلیل یا تصمیمات شما در این باره چیست؟

ما در رسانه باید به نظام عرضه و تقاضا برسیم. هر چیزی وقتی از نظام عرضه و تقاضا دور می‌شود موضوعیتش را از دست می‌دهد. مثل این می‌ماند که افراد وقتی تشنه هستند به دنبال آب می‌روند، یعنی برای رفع تشنگی آب طلب می‌کنند، آن هم در زمان مشخص، عرضه و تقاضا تعریف درستی از مصرف‌کننده و تولیدکننده ارائه می‌دهد. این چرخه حتما در مورد رسانه‌های برخط، چاپی، مجازی، تصویری و صوتی صادق است. نمی‌توان از نظام عرضه و تقاضا خارج شد و تقاضای آب را با اکسیژن جواب داد یا تقاضای غذا را با میوه. چاپ رسانه هم دنیای مشابهی دارد. از نظر من هیچ رسانه‌ای حذف نمی‌شود. چون کسی که می‌خواهد کاغذ بخواند در برخط نمی‌تواند بخواند، آنچه در برخط می‌توان خواند در شبکه‌های اجتماعی نمی‌توان دید، آنچه در تصویر است به درد صوت نمی‌خورد. یا اینکه کسی که در حال رانندگی است نمی‌تواند روزنامه بخواند و باید رادیو گوش دهد. یا وقتی شخصی می‌خواهد مطلب عمیق بخواند باید به روزنامه رجوع کند. در مورد رسانه چاپی باید بگویم به دلیل واردشدن به فضای فناوری اطلاعات، سرعت انتقال و دسترسی عملا خبر، دیگر ماموریت رسانه چاپی نیست، بلکه اتفاقات و تحلیل‌های بعد از خبر مناسب آن است. چون فناوری باعث شده حجم، سرعت و تنوع دریافت اطلاعات از حالت نرمال به یک حالت فوق‌العاده تبدیل شود. در گذشته انحصار وجود داشت، یعنی زمانی باید منتظر می‌ماندیم که روزنامه منتشر شود تا از اخبار مطلع شویم. الان اگر یک روزنامه در ساعات پایانی شب هم بسته شود، باز هم خبر آن قابل استفاده نیست؛ این همان نظام عرضه و تقاضاست. خبر در روزنامه پاسخگوی تقاضا نیست، اما «بعد از خبر» پاسخگوست.

آیا می‌توان بحران کاغذ را حمله به فرهنگ تعبیر کرد؟

بله؛ ترامپ همه چیز، از جمله فرهنگ را تحت حمله خود قرار داد. اما یادمان نرود این حمله از بیرون است نه از داخل. به دارو، سیب‌زمینی، پیاز، سیستم حمل‌ونقل، خودرو و ... حمله شد و در این بین کاغذ هم مستثنی نبود. رئیس‌جمهوری آمریکا 12 شرط تعیین کرده و تفکر او مشخص است. او می‌گوید اساسا مردم باید تسلیم شوند. ما هم در تاریخمان نشان داده‌ایم که در برابر حق و حقیقت تسلیم هستیم، اما در مقابل زور نه. ما در دفاع جدی هستیم، اما به کسی حمله نمی‌کنیم.

مشکلی که این روزها مدیران روزنامه‌های پرمخاطب از آن گلایه دارند تیراژ اعلامی برخی روزنامه‌هاست که مخاطبی ندارند. نحوه راستی‌آزمایی تیراژ اعلامی روزنامه‌ها چگونه است؟

اولا راستی‌آزمایی تیراژ، اخلاق رسانه‌ای است. یعنی اولین مساله‌ای که ما در تیراژ رسانه عمل کردیم حمل بر صحت گذاشتیم. الان که یک مقداری محدودیت منابع به وجود آمده، طبیعتا در این زمینه جدی‌تر شده‌ایم و دوباره از رسانه‌ها خواستیم که تیراژشان را اعلام کنند، بازرس به چاپخانه‌ها فرستادیم و از برگشتی‌ها و توزیع آمار لازم را به دست آوردیم تا به آن عدد برسیم و درنهایت تیراژها را کنترل کردیم. باور و اعتقاد ما این است که اگر رسانه‌ای به کارش علاقه‌مند است و شوق دارد، ما آن را تشویق و ترغیب به انتشار کنیم. در واقع ما نمی‌خواهیم مانع شویم و هدفمان تسهیل انتشار است. ولی طبیعتا در شرایطی که کمبود وجود دارد، چون قرار است عدالت برقرار باشد، انتظار این است که بستر عدالت فراهم شود و اجازه داده نشود که خدای‌نکرده عدالت دستخوش بی‌توجهی شود. به همین دلیل سازوکار خودش را دارد و کارش را انجام می‌دهد.

صحبت‌هایتان را به این شکل آغاز کردید که رسانه‌ها وابسته به واردات هستند. آیا امکان دارد که در شرایط کنونی بخشی از وظیفه تامین کاغذ را به تولید داخلی محول کرد؟

البته من دراین زمینه تخصصی ندارم، براساس اطلاعاتی که دریافت کرده‌ام ظرفیت تولید داخلی ما نیازمند ازبین‌بردن جنگل است. مواد اولیه کاغذ چوب است و کشور ما سرسبز نیست و تنها دو استان این ویژگی را دارند. بنابراین منابع چوب ما محدود هستند و علت اینکه کاغذ در داخل تولید نمی‌شود این است که منابع آن موجود نیست. ما سه کارخانه تولید کاغذ داریم که تنها یکی از آنها کاغذ روزنامه تولید می‌کند. مواد خام کارخانه تولید کاغذ روزنامه بسیارمحدود است. برداشت من این است که درنهایت ما باید کاغذ را وارد کنیم، چون مصرفمان خیلی بالا نیست و دیگر اینکه همه کشورها تولیدکننده کاغذ نیستند. اصولا کشورهای جنگل‌خیز به تولید کاغذ اقدام می‌کنند.

تا به امروز روزنامه‌ای بوده که بر اثر بحران کاغذ تعطیل شده باشد؟

من به صورت رسمی، خبری در این زمینه نشنیده‌ام.

روز دوشنبه هفته قبل روزنامه سازندگی به مرحله چاپ نرسید و «هفت صبح» نیز فقط در تهران توزیع شد که عمدتا آن را ناشی از کمبود کاغذ دانستند. آیا ممکن است روزنامه‌های دیگر هم دچار چنین مشکلاتی شوند؟

طبیعی است که در اثر اختلال منابع، برخی روزنامه‌ها دچار مشکل شوند. اما بنای ما بر رفع مشکل است. ما تلاش حداکثری را در جهت فائق‌آمدن بر بحران پیش گرفته‌ایم. اما پیشاپیش این را اعلام می‌کنیم که در یک بحران ممکن است صدمه‌ای هم به برخی وارد شود. با این حال، قطعا جلوی تعطیلی مستمر روزنامه‌ها در نتیجه‌ بحران کاغذ گرفته می‌شود و نمی‌گذاریم این اتفاق بیفتد.

پیش‌بینی شما از آینده رسانه‌های مکتوب و تامین کاغذ آنها چیست؟ آیا گشایشی در این زمینه صورت گرفته است؟

کاغذ می‌رسد. امیدوارم در هفته جاری 3000 تن کاغذ داشته باشیم و در اختیار همه قرار دهیم. البته این نیاز رسانه‌ها را تامین نمی‌کند. همان‌طور که اشاره کردم یادمان نرود حدود پنج ماه واردات کاغذ متوقف شد و حال اینکه کاغذ به دست روزنامه‌ها برسد، فرآیند زمان‌بری است. من نمی‌گویم چون پنج ماه واردات متوقف بوده، پس پنج ماه هم طول بکشد تا کاغذ به دست روزنامه‌ها برسد، اما باید انتظار داشته باشیم که مثلا دو ماه این امر به طول بینجامد.

راهکار شما برای مدیریت مصرف کاغذ در کشور چیست؟

ما باید یاد بگیریم عرضه و تقاضا را منطقی کنیم. اولا واقعیت این است که باید به دنبال خواننده باشیم، نه فقط دنبال چاپ مطلب. یکی از نقص‌هایی که امروز در رسانه‌های ایران وجود دارد این است که بیش از آنکه به فروش روزنامه اهمیت داده شود، به گرفتن آگهی اهمیت می‌دهند. یعنی منبع اصلی درآمد، چرخه خرید و فروش نیست و این یک نقص به حساب می‌آید. ما در گذشته انحصار رسانه داشتیم و از رسانه به مخاطب می‌رسیدیم، امروز انحصار رسانه نداریم و باید از مخاطب به رسانه برسیم، یعنی متناسب با نیاز خواننده مطلب تولید کنیم. طبیعتا اگر خواننده احساس کند که مطلبی پاسخگوی نیازش است، آن را می‌خرد. من همیشه در این باره به یک مثالی اشاره می‌کنم؛ اینکه مردم از شیر می‌توانند آب بخورند، پس چرا پول آب معدنی می‌دهند؟ مردم از شبکه‌های اجتماعی می‌توانند خبر ببینند، اما پول روزنامه را هم می‌توانند بدهند و آن را خریداری کنند. بنابراین این چرخه باید اصلاح شود. اگر تیراژ روزنامه‌ها زیر یک میلیون است، متناسب با جمعیت کشورمان نیست. در واقع یک میلیون از حداقل 30 میلیون جمعیت بزرگسال باسواد؛ یعنی یک‌سی‌ام. نظریه‌ای وجود دارد که می‌گوید اساسا متناسب با نیاز هر کس، هر چیزی تولید شود، خریدار دارد. یعنی روزنامه باید در سبد هزینه مردم قرار گیرد. همانطور که در کشوری نظیر هندوستان چنین شرایطی وجود دارد. در این زمینه باید مثالی بزنم. درمورد شبکه الجزیره در قطر، هزینه‌ای که قطر صرف این شبکه می‌کند، به دلیل محتوای این شبکه است. یکی از شرط‌های برقراری رابطه عربستان با قطر، مربوط به همین شبکه بود. پس اگر قطر دارای شبکه الجزیره است، به این دلیل نیست که پول زیادی دارد، بلکه شبکه الجزیره بخشی از هویت آن شده است. به خاطر همین هویت، قطر از محتوای این شبکه دست نکشید. حتی زمانی که عربستان شرط گذاشت تا الجزیره خاموش شود، قطر نپذیرفت. چرا عربستان شرط گذاشت و قطر نپذیرفت؟ به دلیل محتوای رسانه‌ای شبکه الجزیره. پس بحث پول درمیان نیست. اگر ما قدرت محتوا را در رسانه جدی بگیریم، در سبد کالای مردم قرار می‌گیرد. عده‌ای می‌گویند مردم کالای ایرانی نمی‌خرند، به نظر من می‌خرند به این شرط که باکیفیت باشد. الان شاهدیم که با وجود واردات شامپو و صابون، مردم هر دو آنها را از برندهای داخلی می‌خرند و با این حال کشوری هم در دنیا داریم که آب وارد می‌کند. هر کالایی که خوب تولید شود مورد توجه قرار می‌گیرد، یعنی برخلاف اینکه گفته می‌شود ترجیح مردم این است که کالای خارجی خریداری کنند، من معتقدم این‌گونه نیست؛ به شرط اینکه در سبد زندگی قرار گیرد و همان نظام عرضه و تقاضا حاکم باشد.

در این نظام عرضه و تقاضا تصمیم جدیدی برای یارانه‌ها گرفته می‌شود؟ مدتی قبل در گفته‌های خود اعلام کردید که رسانه‌ها به پول یارانه‌ بدعادت شده‌اند. آیا این به‌معنای تغییر روند معاون مطبوعاتی در بحث یارانه‌هاست؟

اولا باید یادآور شوم که یارانه‌ای به رسانه‌های دولتی پرداخت نمی‌شود. ما هیچ‌گاه به یک رسانه دولتی یارانه نداده‌ایم؛ چون اساسا یارانه برای رسانه غیردولتی است. حرف من این است که یارانه رسانه‌ها باید هدفمند باشد. ما یارانه به رسانه می‌دهیم که در خدمت محتوا قرار گیرد؛ یعنی باید موجب ارتقای محتوای رسانه‌ها شود و به همین دلیل باید هدفمند باشد. ما به دنبال این هستیم که یارانه هدفمند شود و در خدمت اثر قرار گیرد و در نتیجه اثربخشی رسانه را افزایش دهد.

و حرف آخر؟

من باید از جامعه رسانه‌ای کشور تشکر کنم که در شرایط بحران نیز همکاری و همدلی خودشان را نشان دادند و نقششان را ایفا کردند. یک خدا قوت به تمام خبرنگارانی که گمنام‌اند و پشت دوربین‌ها و خبرها ایستاده‌اند و شاید کسی هم آنها را نبیند. دست‌مریزاد به همه رسانه‌ها. صنعت رسانه‌ای ما نسل خوبی را تربیت کرده، اما طبیعتا ما نیاز به اثرگذاری بیشتر، نوآوری جهانی، افزایش مهارت، به‌روزشدن و ... داریم. درواقع ما نیاز داریم که بیشتر نیرو ماهر داشته باشیم تا نیروی شاغل در رسانه، تا با اثرگذاری بیشتر، تضمین امنیت شغلی داشته باشیم؛ به گونه‌ای که نوسانات ارز بر رسانه‌های ما اثرگذار نباشد یا حداقل باعث تعطیلی آنها نشود. ماموریت من هم به‌عنوان کسی که از رسانه آمده‌ام، این است که پای رسانه بایستم و همه کشور را برای حمایت بسیج کنم. تخصیص ارز دولتی به رسانه‌ها علامت خوبی است، حتی اگر تحقق نیابد. آقای صالحی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، نیز در این زمینه سنگ تمام گذاشتند که این خود حامل پیام خوبی برای رسانه‌های کشور است. به این معنا که نیاز مردم به دارو و رسانه برابر است. درواقع، دارو غذای جسم است و رسانه غذای روح. دارو درد را تسکین می‌دهد و رسانه بی‌اطلاعی را درمان می‌کند. جامعه‌ای توسعه می‌یابد که روح و جسمش با هم درمان شود، سالم بماند و تغذیه شود.