با کمال تأسف؛ گونههای دیگری از بیتدبیری استمرار پیدا کرد. ضمن اینکه بخشهای کلیدی بیتدبیریهای دوره قبلی که کشور را بشدت آسیب پذیر کرده بود هم با رشد نسبتاً اندکی استمرار پیدا کرد و به همین خاطر است که برآورد شخصی من این است که آسیبپذیری اقتصاد ایران از تحریمها در مقایسه با موج تحریمهای سال 1391 به هیچ وجه کمتر نیست. از منظر اصولی در چارچوب تحلیلهای سطح توسعه، بزرگترین خطای دولت کنونی برخورد کاملاً انفعالی در زمینه واردات بود. محاسبهای در دفتر پژوهشهای اقتصاد و توسعه اتاق بازرگانی مشهد صورت پذیرفت که انصافاً مطالعه بسیار ارزشمند و گویایی است. در این دوره نشان میدهد با توجه به نقش واردات بویژه واردات کالاهای مصرفی، مواد اولیه و واسطهای که هر کدام از آنها گوشههای از فقدان اندیشه توسعه و انفعال و بیبرنامه بودن یک دولت میتواند باشد. در دوره آقای احمدینژاد موضوع واردات به بیسابقهترین سطح تاریخی تجربه شده خودش در تاریخ اقتصادی ایران رسیده بود. به طوری که از متوسط سالانه 29.5 میلیارد دلار در دوره مسئولیت آقای خاتمی به متوسط سالانه 79.5 میلیارد دلار رسید. با کمال تأسف در دوره آقای روحانی هم این رکورد شکسته شد و شاهد این هستیم که متوسط واردات سالانه در دوره اخیر از مرز 82 میلیارد دلار هم عبور کرده است. آنجایی که این واردات شامل، واردات کالاهای لوکس و تجملی شد. متأسفانه واردات این انواع کالاها در دوره اخیر رشد چشمگیری پیدا کرده است، واردات در واقع هم شکاف اجتماعی بین داراها و ندارها را بهصورت عریان به نمایش میگذارد و یک سلسله آثار سوء اقتصادی و اجتماعی دارد و هم شکاف بین دولت و مردم را افزایش میدهد بهدلیل اینکه در شرایطی که ما در دوره اخیر یکی از بیسابقهترین سطوح رکود عمیق را تجربه کرده بودیم و مردم تحت فشارهای معیشتی بسیار شدیدی قرار داشتند و دارند. به نمایش درآمدن کالاهای لوکس و تجملی در خیابانها در واقع از ناحیه مردم، علامت بیاهمیت بودن سرنوشت عامه مردم تلقی میشود. ما در شرایط تحریم بشدت نیاز به این داریم که رابطه دولت و ملت مبتنی بر اعتماد و حسن تفاهم باشد چرا که در این فشارها فقط با همدلی، همکاری و اعتماد متقابل میتوان از آثار سوء فشارهای ظالمانه و ناجوانمردانه جان به در ببریم.
در حالی شما صحبت از رکود میکنید رئیس جمهوری این واژه را قبول ندارند و معتقدند اقتصاد ایران وارد رکود نشده است و از طرفی قیمتها به شدتی که اعلام میشود در این دوره افزایش پیدا نکرده است. چرا در گفتمان کارشناسان و مسئولان دولتی تضاد وجود دارد؟
این تضاد نیست، این گفتهها ناشی از بنیه اندک و ناکافی کارشناسی سرویسهای تحلیلی است که به دولت داده میشود. شاید عبارت دقیقتر این است که آنها دوست ندارند که این واقعیت وجود داشته باشد.اگر دقت کرده باشید در نامه دوم اقتصاددانان که در سالجاری انتشار پیدا کرد با استناد به گزارشهای رسمی دولت نشان داده شد که در سال 1396 از کل اضافه واردات داخل شده به کشور و از کل اضافه تولید انجام شده در کشور چیزی حدود 74 درصد به موجودی انبارها افزوده شده است. یعنی جنس وجود داشته و به خاطر بحران تقاضایی مؤثر در اقتصاد که عریانترین گواه برای وجود رکود عمیق در اقتصاد ملی است، مشتری پیدا نکرد. در کنار این گواه، دهها مثال دیگر را هم میتوان اضافه کرد که همه آنها حکایت از آن دارد که ما با رکود بسیار عمیق روبهرو هستیم و وقتی که به رسمیت شناخته نمیشود و مورد اعتنا قرار نمیگیرد طبیعتاً هزینههای درمان و حل و فصل کردن آن افزایش پیدا میکند. من البته به همه کسانی که در این شرایط خطیرمسئولیت قبول میکنند احترام میگذارم البته به شرط اینکه انگیزههایشان انگیزه خدمت باشد و اگر نه افراد انگیزه فرصتطلبی داشته باشند نمیتوانند مورد احترام باشند. دولت از نظر بنیه کارشناسی نیازمند کمکهای جدی است ولی وقتی نسبت به این واقعیت کم توجهی صورت میگیرد و با یک بضاعت اندک سیاستگذاری میکنند طبیعی است که هزینههای اداره کشور افزایش پیدا میکند. به نظر من دولت این واقعیت را بپذیرد که ذخیره دانایی موجود در کشور برای مواجه شدن با شرایط کنونی اقتصادی ایران بسیار زیادتر از آن چیزی است که مورد استفاده قرار میگیرد و خوشبختانه در مقایسه با دولت قبلی کارشناسان کشور تمایل بسیار زیادی از خودشان نشان دادند که به کمک این دولت بیایند. امیدوارم ارزش این تمایل شناخته شود و دولت به کمکهای فکری کارشناسی نه فقط در حیطه اقتصادی در همه حوزههای که کشور با آن بحران دارد، استفاده کند. برای رعایت انصاف باید بگویم این گرفتاری منحصر به قوه مجریه نیست. بنیه فکری تصمیماتی که در مجلس گرفته و شورای عالی هماهنگی اقتصادی گرفته میشود به طرز فاجعه آمیزی برای روبهرو شدن مؤثر با گرفتاریهای کنونی کشور ناکافی است.
آیا بخشی از این گرفتاریها را میتوان به شکاف بین دولتیها تعبیر کرد؟ جدا شدن برخی از وزیران از کابینه یا رفتن آقای نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهوری چه پیغامی دارد؟ این اتفاقات نگرانیهایی را برای مردم ایجاد کرده است.
برای هر کدام از مسائل که عنوان شد میتوان تفسیرهای متفاوتی ارائه کرد. برخی از این نکات میتواند حتی بهعنوان یک امتیاز برای دولت و فرصت جدید تلقی شود. ولی موضوعی که بسیار حیاتی است این است که دولت برای تصمیمگیریهای خود سبک و سیاق دولت قبل را اتخاذ کرده است. یعنی اول تصمیمات خود را اعلام میکند و بعد کارشناسان واکنش نشان میدهند. در حالی که قاعدهای که انتظار میرفت و باید امیدوار بود که از الان به بعد با دقت بیشتری مورد توجه قرار گیرد این است که تصمیمات کلیدی و مهمی که قرار است اتخاذ شود ابتدا با اهل نظر در میان بگذارند و بعد از اینکه پختهتر و کاملتر شد به اجرا دربیاید. اکنون اول تصمیم گرفته و اجرا میشود و بعد کارشناسان میگویند اگر آن تصمیم ادامه داشته باشد آثار سوء به همراه خواهد داشت. این رویه نادرستی است که باید اصلاح اش که زحمت زیادی ندارد.
دولت از دیدگاه کارشناسان استفاده نمیکند؟
برآیند تصمیمها نشان دهنده این است که ضعف بنیه علمی شدیدی وجود دارد. این ضعف در شورای عالی هماهنگی با نهایت حسن نیت و دلسوزی هم باشد به نحو بارزتری قابل مشاهده است.
ارز 4200 تومانی باید چه فرآیندی را طی کند. بارها کارشناسان به دولت تذکر دادند که ارز دولتی را حذف کند حتی وزیران هم در توئیتهای خود گفتند ما مخالف ارز دولتی بودیم اما رئیس جمهوری به جد دنبال ارز 4200 تومانی بوده است تا بازار مصرف مردم دچار گرانی بیشتر نشود.
در این مثالی که زده شد، طرفین ادعاهای دو طرف را رد میکنند. آقای رئیس جمهوری هم قبول ندارند که شخصاً ارز 4200 تومانی را تأیید کردند. اما معتقدم اصل این دعوا ماهیت کارشناسی ندارد. از روز اول بر سرکار آمدن دولت در سال 1392 بخش بزرگی از کارشناسان به آنها گوشزد کردند که چون تعداد گرفتاریها و مشکلات اقتصادی کشور به طرز غیرمتعارفی زیاد شده است و بین این گرفتاریها تعامل و تأثیرات متقابل وجود دارد امکان حل و فصل جزیرهای و موردی مشکلات وجود ندارد. برای برون رفت از این مشکلات دولت باید یک برنامه داشته باشد چیزی که تا به امروز از آن طفره رفته است. به همین خاطر تمام تلاشهایی که دولت بهصورت جزیرهای و انتزاعی در مورد هر مشکلی کرده، با شکست مواجه شده است. آقای رئیس جمهوری به کسانیکه ادعاهای مسئولیت گریزانهای دارند باید این نکته را گوشزد کنند که چه کسانی گفتند اگر قیمت ارز افزایش پیدا کند ایران گلستان میشود. صحبت از روند کاهشی و افزایش نرخها نیست. بحث این است چگونه ابزارهای سیاستی در خدمت بازگرداندن اعتماد تولیدکنندگان و مردم باشد به گونهای که خانوارها شاهد این باشد که سرپرست خانوار با کار دریک شیفت کاری از پس یک زندگی شرافتمندانه بربیاید و بنگاههای تولیدی به جای اینکه با مخاطره ورشکستگی و تولید زیر ظرفیت روبهرو باشند بتوانند امید به آینده داشته باشند. هیچکدام از این موارد در شرایط افزایش نرخ ارز حاصل نشد بلکه همه بحرانهای کشور به سمت گستردگی و عمق بیشتر حرکت کرد. طرفین دعوا در اصل نادرست دیدن مسائل و ناتوانی در پیدا کردن مشکل اصولی مشترک هستند. با نهایت احترامی که برای رئیس جمهوری قائل هستم ای کاش به جای استفاده از این عبارت میفرمودند برآیند نظرات دور وبریهای من به ارز 4200 تومانی ختم شد.
از صحبتهای شما میتوان این موضوع را برداشت کرد که افزایش نرخ ارز ارتباطی با تحریم ندارد؟
بدون اینکه وارد جزئیات شوم، حداقل 12 بار به رئیس جمهور پیشنهاد کردم که در مورد مسائلی که بشدت در حیطه اقتصادی سرنوشت ساز است گفتوگوهای با ضابطه و ملی انجام دهند و طرفین صاحب دیدگاههای متفاوت ادله و شواهد خودشان مطرح کنند که در نهایت یک تصمیم سنجیدهتری درباره آن گرفته شود. اما به طور مشخص مسأله اساسی این است پاسخ به آن بر اساس چه مفروضاتی است. آیا قرار است همچنان سیاستهای تجاری، صنعتی، پولی و مالی نادرست استمرار پیدا کند که به این سؤالها پاسخ دهیم یا نه آثار متقابل همه اینها را لحاظ کنیم و بعد بگویم برای برون رفت از این گرفتاریها چه کار باید کرد؟ گزارشهایی در نظام تصمیمگیری وجود دارد که اگر سوءتدبیرهای موجود و شوکهای بیرونی ادامه پیدا کند اقتصاد ایران در سال 1398 در معرض از دست دادن چیزی حدود یک میلیون از فرصتهای شغلی موجود است. همچین مسألهای تنها از نرخ ارز تبعیت نمیکند بلکه از بسیاری متغیرهای دیگر تبعیت(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...) میکند. بنابراین باید با رویکرد بین رشتهای و در چارچوب یک برنامه ما درصدد ارائه کردن پاسخهای کارآمد برای چنین پرسشهای باشیم.
تفکر اقتصادی دولت را قبول دارید؟
من چیزی بهعنوان یک تفکر اقتصادی منسجم مبتنی بر یک سندی بهنام برنامه که جهت گیریهای مشخص و اهداف مشخص ارائه کرده باشد نمیشناسم. برخی اوقات هم سخنانی که از مسئولان دولتی شنیده میشود مایه تأسف است. در شرایطی که کشور با بحران مواجه است چندی پیش یکی از مقامهای دولتی اعلام کرد برنامه ما در مواجهه با شرایط این است روزی یک بنگاه اقتصادی دولتی را به فروش برسانیم تا اموراتمان را بگذرانیم. بینهای که ابراز میشود با بایستههای شرایطی کنونی فاصله دارد.
وقتی تفکرات شما رسانهای میشود برخیها موضعگیری میکنند که این تفکرات با شرایط روش تطبیق ندارد چرا که دیدگاههای شما روی کاغذ مناسب است؟ سیاستگذاران اعتقاد دارند که طی این مدت بهترین تصمیمها را اتخاذ کردند.
این گفتههای غیرکارشناسی در برابر یک دیدگاه است.باید بگویند نقایص پیشنهادات و تحلیلهای ما چه بوده است. زدن برچسب را برخوردهای فرافکنانه و مسئولیت گریزانه تلقی میکنیم. باید در چارچوب گفتوگوی ملی تکلیف این مسائل حل شود، بواسطه برخورد با همچین شیوههای نفی، انکار و تخطئه دیدگاههای دلسوزانه کارشناسی است. وقتی ما جهتگیریها را نقد میکنیم گروهی میگویند فقط نقد میکنیم و راهحل ارائه نمیکنند اما هر کس الفبای اداره کشور و علم را بداند میگوید این حرف سطحی و نادرست است. حتی اگر فرض کنیم ما نقدهای مشفقانه کارشناسی عمیقی ارائه کردیم که ضعفهای جدی جهتگیریهای اتخاذه شده را برملا میکند خود این گام بزرگی است. اگر آنها میپذیرند که این نقدها وارد است در دل این نقد عنوان شده که این کار نکنید. این در حالی است که درنامههای اخیر اقتصاددانان راهکارهای پیشنهادی ارائه کردیم.
7 نکتـــه
به واسطه آسیب پذیری های شدید و بی برنامه بودن دولت احمدی نژاد و ناتوانی در مواجه خردورزانه با تحریم ها ما با یک مجموعه ای از مسایل روبرو شدیم که اگر هر کدام از آن مسایل استمرار پیدا می کرد به تنهایی می توانست اختلال های فاجعه آمیزی در کشور ایجاد کند
من چیزی بهعنوان یک تفکر اقتصادی منسجم مبتنی بر یک سندی بهنام برنامه که جهت گیریهای مشخص و اهداف مشخص ارائه کرده باشد نمیشناسم
حداقل 12 بار به رئیس جمهوری پیشنهاد کردم که در مورد مسائلی که بشدت در حیطه اقتصادی سرنوشت ساز است گفتوگوهای با ضابطه و ملی انجام دهند
اگر سوء تدبیرهای موجود و شوکهای بیرونی ادامه پیدا کند اقتصاد ایران در سال 1398 در معرض از دست دادن چیزی حدود یک میلیون از فرصتهای شغلی موجود است
برای برون رفت از مشکلات اقتصادی، دولت باید یک برنامه داشته باشد
دولت از نظر بنیه کارشناسی نیازمند کمکهای جدی است ولی وقتی نسبت به این واقعیت کم توجهی صورت میگیرد و با یک بضاعت اندک سیاستگذاری میکنند طبیعی است که هزینههای اداره کشور افزایش پیدا میکند
آقای رئیس جمهوری به کسانی که ادعاهای مسئولیت گریزانهای دارند باید این نکته را گوشزد کنند که چه کسانی گفتند اگر قیمت ارز افزایش پیدا کند ایران گلستان میشود