اثر شترمرغ یک سوگیری شناختی است که باعث میشود افراد از اطلاعاتی که به طور بالقوه ناخوشایند تصور میکنند، دوری کنند. برای مثال، اثر شترمرغ میتواند باعث شود که شخصی از نگاه کردن به قبضهایی که باید پرداخت کند اجتناب کند، زیرا نگران این است که ببیند چقدر از پرداختهای خود عقب مانده است. سوگیری شناختی یا خطاهای شناختی، خطاهایی ذهنی هستند که به صورتی نظاممند به گرایش، نگرش، وهم یا باوری غلط منجر میشوند و روی تصمیمگیری، استدلال، ارزیابی، یادآوری، ادراک و شناخت افراد تاثیر میگذارند. سوگیریهای ذهنی یکی از مباحث مهم علوم شناختی هستند. علوم شناختی تعداد زیادی از این خطاهای ذهنی را شناسایی کرده و زوایای متفاوتی از شرایط ظهور و بروزشان را بررسی کرده است. سوگیری شناختی، درنهایت ممکن است به تحریف درک، قضاوت نادرست، تفسیر غیرمنطقی یا آنچه که بصورت گسترده بیخردی نامیده میشود، منجر شود.
تمایل ذهن به نادیده گرفتن اخبار بد و وانمود کردن اینکه اوضاع خوب است، اثر شترمرغ نام دارد. در زبان فارسی نیز به کسی که خودش را به نادانی زده است، اصطلاحاً کبکی که سرش را در برف فرو کرده میگویند. اکثر افراد بر این باورند که چون تا حالا همه چیز خوب پیش رفته از این به بعد هم همینطور خواهد بود، در واقع این افراد علائم خطر و عواقب آن را ناچیز و دست کم می شمارند. به ویژه زمانیکه افراد از نظر احساسی با موضوعی درگیر شده باشند، وقتی در معرض اطلاعات ناراحت کننده قرار میگیرند به جای رنج کشیدن و تحمل اضطراب ناشی از آن تمایل دارند، به سادگی آن اطلاعات را نادیده بگیرند. در واقع تعارضی بین آنچه ذهن منطقی ما تصور میکند که مهم است و آنچه ذهن عاطفی ما پیشبینی میکند که دردناک است رخ میدهد و با در نظر گرفتن جنبههای مثبت و انکار واقعیتهای منفی در مورد یک موضوع، حواسمان را از خطرات احتمالی پرت میکنیم و هشدارهای پیشگیرانه را جدی نمیگیریم. اثر شترمرغ در بازار مالی، تلاشی است که سرمایه گذاران برای جلوگیری از اطلاعات مالی منفی انجام میدهند. این نام از افسانهای ناشی شده است که می گوید شترمرغها برای جلوگیری از خطر سر خود را در شن دفن میکنند. اجتناب از آگاهی از اطلاعات میتواند منجر به پیامدهای زیانبار در موقعیتهای مختلف شود، بنابراین درک آن مهم است. اثر شترمرغ خود را در روابط ناسالم و موقعیتهای سخت به خوبی نشان میدهد. افراد تحت تاثیر این خطای شناختی آنچه را باید ببینند نمیبینند و کاری را که باید انجام نمیدهند. در ظاهر مسئله گم یا رفع میشود اما هیچگاه در واقع حل نمیشود. با قایم شدن هم کاری سر و سامان نمییابد.