روشنفکران پیش از انقلاب، بیش از آنکه به معرفت جامعه ایرانی در رویارویی با دستاروردهای مدرنیسم بپردازند، در گرداب مسائل هویتی افتادند و عملا آنقدربه بحران هویت آنهم هویت برخواسته از مدرنیسم پرداختند که به جنبه ها و سویه های معرفت شناسانه توجه نکردند. در چنین شرایطی، بحران معرفت بخاطر غلبه رادیکالیسم سیاسی در محاق رفت و ما الان هم ادامه دهنده همان بی توجهی معرفت شناسانه و نادیده گرفتن آن هستیم. در آن دوره که تک صدایی غالب و فضای رسانه ها نیز محدود بود، همه چیز در خدمت این دال های بزرگ قرار گرفت. دال در علم منطق به معنای دلالت کننده یا راهنمایی کننده است و اینجا در معنای خاص، به جامعه روشنفکری و روشنفکران بزرگ اطلاق می شود.

به تعبیری می توان گفت، روشنفکران ویترین جامعه را با دال های بزرگ آراستند و به این توهم که همه چیز داریم و همه کار می توانیم بکنیم، دامن زدند. به این معنا، در مواجهه جامعه و مردم با بحران های معرفتی، مانع و تاخیر ایجاد شد و ما بجای گذراندن چنین مباحثی در دهه ۴۰، الان گرفتارش هستیم و  طبیعی است که براحتی نتوانیم آنرا حل کنیم. علت هم آن است که همزمان با بحران معرفتی، گرفتار تلاطم های تاریخی و اجتماعی شده ایم. ما اکنون در عین دست و پنجه نرم کردن با بحران معرفتی، باید به توسعه و مسائل اخیری که جامعه گرفتار آن شده است نیز فکر کنیم و بیندیشیم. یکی از این موارد لاینحل، این است که هنوز نتوانسته ایم بحث زن را حل و فصل کنیم؛ چرا که نتوانستیم معرفت پیکرشناسی زن را در جلوه های جدید پیدا کنیم.

ولی اکنون همه چیز عوض شده است. در موقعیت فعلی جامعه ایران، دال بزرگی شکل نمی گیرد. ما در دوران انقراض دال های بزرگ قرار داریم. در گذشته، جامعه دال های بزرگ را می طلبید و رسانه ها هم در خدمت دال های بزرگ بودند. اما امروز، وارد دوره ای شده ایم که دیگر نمی شود حرفهای بزرگ زد و دال های بزرگ در جامعه طرح کرد.  در این دوره، همه متوجه شده اند که دیگر نباید قدم های بزرگ برداشت. عصر، عصر قدمهای کوچک است. در تصویر وضعیت روشنفکری امروز، تصویر واقعی همین تولید دال های کوچک معرفتی است که در نگاه اول ممکن است به چشم نیایند، اما وجود دارند و تاثیرگذارند. در این شرایط، اندیشه ورزی به صورت دال های کوچک خود را نشان می دهد. شاید خود اندیشه بزرگ باشد، ولی مخاطب اجتماعی اش دیگر آن بزرگی و سترگی سابق را ندارد.