کشاورزی در ایران یکی از مهمترین بخشهای اقتصادی است که حدود ٩ درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص میدهد. همچنین محل اشتغال حدود ١٧ درصد از شاغلان کل کشور است و بیش از ١٨ درصد صادرات غیر نفتی مربوط به این بخش است و تولید محصولات کشاورزی در ایران نیز در سال ١٣٩٩ بیش از ۱۲۰ میلیون تن بودە است. تولید و اشتغال در این بخش مهم، به عوامل اقلیمی از جمله بارش وابسته است و تغییر در میزان بارش بر میزان تولید و اشتغال اثرگذار است.
برآورد میزان خسارت خشکسالی
بر پایه گزارش سازمان هواشناسی کشور از مهر ماە ١٣٩٩ تا خرداد ۱۴۰۰ بیش از ٩٢ درصد مساحت ایران درگیر خشکسالی بود که در اغلب نقاط کشور شاهد همه انواع خشکسالی شامل: هواشناسی، هیدرولوژیکی، کشاورزی و اقتصادی-اجتماعی بودیم. «خشکسالی هواشناسی به حالتی از خشکی ناشی از کمبود بارندگی نسبت به میانگین درازمدت اطلاق میشود. خشکسالی هیدرولوژیکی زمانی رخ میدهد که سطح تراز ذخایر آبهای سطحی و زیرزمینی از حد معمول خود پایینتر باشد، ایران سالهاست درگیر این نوع از خشکسالی است. زمانی که رطوبت خاک از نیاز واقعی محصول کمتر باشد و منجر به خسارت در محصول شود خشکسالی کشاورزی اتفاق میافتد. زمانی که کمبود آب برای تأمین نیازهای بشر موجب نابهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی شود خشکسالی اقتصاد-اجتماعی روی خواهد داد.»
وزارت کشاورزی میزان خسارت در بخش کشاورزی ناشی از خشکسالی را ۶۷ هزار میلیارد تومان اعلام کرد و بر اساس اعلام دفتر امور مراتع سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، خشکسالی باعث شده که علوفه قابل برداشت در مراتع کشور نسبت به میانگین بلندمدت ۴۰ درصد کاهش پیدا کند. این امر میتواند بر افزایش قیمت علوفه و گوشت تأثیرگذار باشد. کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی نیز اعلام کردە که امسال دولت مجبور است بیش از پنج میلیون تن گندم، سه میلیون تن جو و بیش از چهار میلیون تن علوفه را وارد کند. ایران کشوری خشک و نیمه خشک است دورههای ترسالی و خشکسالی از ویژگیهای این مناطق است، هر چند که تغییر اقلیم روند گذر ازخشکسالی به ترسالی را بهم زدە اما اتفاق غیر قابل پیشبینی روی ندادە است! اما چرا خسارت خشکسالی به بخش کشاورزی در ایران اینقدر زیاد است؟ بسیاری می گویند در زنجیره کشاورزی ایران، آب ارزانقیمت، عامل تداوم و تعادل کشاورزی در بسیاری از مناطق ایران بوده است. به نظر میرسد این موضوع که زمینه از بین رفتن کشاورزی در بسیاری از مناطق را فراهم کرده است، از سه عامل نشات میگیرد. نخست، «استفاده از روشهای سنتی آبیاری و تولید کشاورزی در مقیاس کوچک»؛ دوم، «ارزانبودن آب بهعنوان مهمترین نهاده تولید محصولات کشاورزی» و سوم، «فقدان رگولاتوری آب و نبود نقشه توسعه کشاورزی بر مبنای آمایش سرزمین». ترکیب این سه موضوع موجب شده است تا در برخی مناطق به دلیل استفاده از روشهای غلط آبیاری، ارقام نهچندان مطلوب کشت و بیتوجهی به نیاز بازار، هیچ آبی برای کشاورزی باقی نماند. البته باید به این موضوع توجه کرد که در کدام منطقه، چه محصولی تولید شود تا به لحاظ هزینه تولید و پتانسیل منطقه صرفه اقتصادی داشته باشد.
بهبود فضای کسبوکار کشاورزی
تحلیل کارشناسان حاکی از این است که اگر محیط کسبوکار در مناطقی که امکان ادامه کشاورزی وجود ندارد مناسب شود، عملا انتقال شغل صورت خواهد گرفت. در واقع کشاورزانی که درآمدشان از محل کشتهای فصلی است، میتوانند با شیفت شغلی امرار معاش کنند. راهکار حمایت از آنها، تنها بهبود فضای کسبوکار است. در حال حاضر، صدای اعتراض مردم و کشاورزان اصفهان به بیآبی حوضه آبریز زایندهرود، در حالی بلند شده که در این استان بهواسطه عوامل مختلف، از جمله خشکسالی، برداشتهای غیرمجاز، کشت محصولات آببر، عدمتخصیص حقآبهها و...، زمینهای کشاورزی روبه نابودی هستند. در حالی که اگر در اصفهان از ظرفیت توریستی و گردشگری به جای کشاورزی بیشتر استفاده میشد، شاید مطالبه آب، امروز دغدغه مردمان این استان نبود. برخی حتی بهاشتباه این سوال را هم مطرح میکنند که مردمانی که سالها روی زمین کشاورزی کار کردهاند، برای تغییر کسبوکارشان تخصص لازم را ندارند. این در حالی است که عکس این موضوع ثابت شده است. در حال حاضر، در شهر «زواره» اصفهان برخی از کشاورزان به دلیل کمآبی، به سمت بومگردی که اتفاقا برای توسعه گردشگری در این منطقه نیز ضروری است، گرایش پیدا کردهاند که درآمد بیشتری از کشاورزی را برای مردمان این شهر ایجاد کرده است. شواهد دیگر نشان میدهد، در مقابل استانهایی که مزیت توسعه کشاورزی و صنعتی را دارند (مانند ایلام و سواحل مکران استان سیستانوبلوچستان)، در کانون توجه نیستند یا کمتر از مزیتهای آنها استفاده شده است. به این ترتیب به نظر میرسد، باید همزمان با چارهاندیشی برای کشاورزی، به مزیت نسبی استانها نیز پرداخت تا کسبوکارهای ازبینرفته در بخشهای دارای مزیت نسبی احیا شوند.
کشاورزی و گزینه پیشرو
عضو هیات علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان معتقد است، فقدان قیمتگذاری درست و اقتصادی برای آب، عامل اصلی بروز وضعیت کنونی است. دکتر سیروس جعفری که در بسیاری از پروژههای صنعتی حوزه کشاورزی بهعنوان مشاور و پژوهشگر به فعالیت میپردازد، در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» میگوید که راهکار اصلاح بخش کشاورزی مفصل است، اما بهطور اجمالی میتوان در قالب اولویتهای مشخصی به سیاستگذار پیشنهادهایی ارائه کرد. مرحله نخست اصلاح، جلوگیری از کشت محصولات آببر در مناطق دارای تنش آبی است. یککیلو برنج، ۳۸۰لیتر و یککیلو نیشکر، ۳۳۰لیتر آب مصرف میکند تا تولید شود. این در حالی است که برای تولید یککیلو مرغ که پروتئین است، تنها ۸۴لیتر آب مصرف میشود. با آگاهی از میزان مصرف آب هر محصول، لازم است سیاستگذار در مسیر کشت محصولاتی حرکت کند که مصرف آب را افزایش ندهند. توجه به این اصل آنقدر مهم است که حتی مکانیزه کردن سیستم کشاورزی کشور نمیتواند آنقدر ارزش داشته باشد.
وی با اشاره به خطای تمرکز روی مکانیزاسیون به جای توجه به میزان مصرف آب هر محصول در سیاستهای تدوینشده در حوزه کشاورزی در کشور، یادآور شد: این قاعده از اساس اشتباه و مثل بنا کردن یک ساختمان روی باتلاق است. براین مبنا، اولین اولویت در اصلاح وضعیت موجود، تناسب الگوی کشت با شرایط اکولوژیکی-زراعی ایران است؛ چیزی که در دنیا با عنوان تناسب اگرواکولوژیکی از آن یاد میشود. این امر یعنی شما باید میان گیاهی که در یک منطقه میخواهید کشت کنید با نیاز آبی، وضعیت اقلیمی و سایر ویژگیهای گیاه تناسب برقرار کنید. به این ترتیب در منطقهای که شوری خاک بالاست، نمیتوانید گیاه حساس کشت کنید. از آن سو در منطقهای که خشک است نباید گیاه آببر بکارید. بنابراین رعایت تناسب کشت، اولین پیشنیاز توسعه کشاورزی در ایران است. ما این تناسب را به هم زدهایم و در حاشیه دریاچه ارومیه به جای کاشت انگور، سیب کاشتهایم که ۱۴برابر بیشتر آب مصرف میکند تا تمام منابع این حوضه مصرف شود. کاشت یونجه، در کنار کاشت سیب و... در حوضه ارومیه موجب شد حقآبه دریاچه به باد رود. دشت فارس نیز به همین ترتیب بحرانی و خشک شد. آنجا قرار نبود مرکبات بکاریم یا در فصل تابستان صیفیجات کشت کنیم که مصرف آب زیادی را به زمین تحمیل میکند. براساس تحلیل روزنامه دنیای اقتصاد، به نظر میرسد سیاستگذار باید از هماکنون به فکر تغییر وضعیت فعلی باشد؛ چرا که با تداوم وضع فعلی در نهایت نه کشاورزی باقی میماند و نه آبی؛ اما با واقعی ساختن قیمت آب که نتیجه آن توقف کشت محصولات آببر (با ارزش افزوده کم در مناطق دارای تنش آبی) است از یک سو و سوق دادن کشاورزی به سمت مناطق بهرهمند از ذخایر آبی غنی از سوی دیگر، میتوان هم فلات مرکزی و دشتهای بیآب را از بحرانهای زیستمحیطی، نابودی خاک و کشاورزی نجات داد و هم ذخایر آبی را برای نسلهای آینده حفظ کرد.