مسیرهای جهانی‌شدن 
محسن شریعتی‌نیا.استادیار دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

«جهانی‌شدن مرده است». این سخن در این روزهای کرونایی بسیار تکرار می‌شود؛ اما به گمان نویسنده هنوز برای چنین نتیجه‌گیری قاطع و کلانی بسیار زود است. هنوز طیف وسیعی از دولت‌ها این روند را در راستای منافع خود می‌دانند و بخش‌های کلیدی زندگی بین‌المللی به تداوم آن وابسته است؛ اما این روند به‌ طور فزاینده‌ای از بازتوزیع قدرت و ایدئولوژی در جامعه بین‌المللی متأثر می‌شود؛ بازتوزیعی که رقابت چین و آمریکا نماد آن است.در دهه ۱۹۹۰، اوج و فرایند جهانی‌شدن از مرگ دولت‌ها سخن گفته می‌شد و پیش‌بینی می‌شد که نیروهای بازار به‌زودی حیات اقتصادی انسان را در دست خواهند گرفت و دولت‌ها دیگر جایگاهی در زندگی بشری نخواهند داشت؛ اما روند تحولات نشان داد که آن فرضیه کلان چندان با واقعیت نسبتی نداشت.در شرایط کنونی نیز سخن‌گفتن از مرگ جهانی‌شدن چندان واقع‌بینانه نیست. می‌توان مدعی شد که جهانی‌شدن وارد دوره جدیدی شده؛ دوره‌ای که در آن دولت‌ها بار دیگر نقش کلیدی در هدایت مسیر جهانی‌شدن یافته‌اند. با نقش‌آفرینی فزاینده نهاد دولت در روند جهانی‌شدن و تعارض دو قدرت کلیدی یعنی چین و آمریکا، این روند به‌تدریج چهره جدیدی به خود می‌گیرد. مختصات چهره جدید جهانی‌شدن را به صورت زیر می‌توان ترسیم کرد:

 

1. سیاسی‌شدن فزاینده:نشانه‌های فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد جهانی‌شدن بیشتر و بیشتر از سیاست دولت‌ها و به‌ویژه قدرت‌ها متأثر می‌شود. نماد سیاسی‌شدن روند جهانی‌شدن، درگیری فزاینده چین و آمریکا بر سر آن است. ایالات متحده، چین را به سواری مجانی تجارت نامنصفانه، ارائه یارانه‌ها به صنایع بزرگ، فشار ناعادلانه بر شرکت‌های خارجی برای انتقال تکنولوژی به طرف‌های چینی و سرقت فناوری‌های پیشرفته یا به بیان دیگر جاسوسی صنعتی، متهم می‌کند. از منظر جریان اصلی نخبگان ایالات متحده، چین جهانی‌شدن را گروگان گرفته و باید با آن مقابله کرد. آنها روایتی را که چین از جهانی‌شدن ارائه می‌دهد، اساسا نوعی مرکانتیلیسم می‌دانند. به‌همین‌دلیل آمریکا در دوره ترامپ به ‌صورت فزاینده تلاش کرده دسترسی چین به امکانات جهانی‌شدن و به‌ویژه اقتصاد باز آمریکا را محدود و محدودتر کند. متأثر از نبرد رو به گسترش این دو قدرت بزرگ اقتصادی، دیگر قدرت‌های اقتصادی جهان و شرکت‌های بزرگ نیز آثار آن را بر فعالیت‌های خود بیش‌از‌پیش حس می‌کنند. بخش مهمی از شرکت‌ها به این فکر افتادند که تمرکز خود بر چین را کاهش دهند و به بازارهای دیگری رو آورند. برخی قدرت‌ها مانند ژاپن و هند مشوق‌هایی برای شرکت‌هایی که چین را ترک کنند، ارائه داده‌اند. از دیگر سو قدرت‌های رده دوم به‌ ‌طور فزاینده‌ای می‌کوشند از تعارض آمریکا و چین به سود خود و گسترش نفوذ در بازار جهانی بهره گیرند.روند تعارض چین و آمریکا احتمالا تداوم خواهد یافت و در پیامد آن جهانی‌شدن بیش‌از‌پیش با سیاست ترکیب خواهد شد؛ اما این به معنای مرگ جهانی‌شدن نیست. روایت‌های رقیب از جهانی‌شدن شکل می‌گیرد. در دهه ۱۹۹۰ متأثر از ثبات هژمونیکی که به واسطه برتری ایالات متحده ایجاد شده بود، جهانی‌شدن در غیاب تعارضات سیاسی پیش می‌رفت؛ اما اکنون تعارضات سیاسی به بخشی از واقعیت جهانی‌شدن تبدیل شده و بر روند تحول آن تأثیر می‌گذارد.متأثر از سیاسی‌شدن جهانی‌شدن، دو دسته دولت‌ها پدید آمده‌اند: دولت‌هایی که با جهانی‌شدن بازارمحور به‌ طور فزاینده مخالفت می‌کنند و دولت‌هایی که هنوز مدافع آن هستند و مزایای جهانی‌شدن را از آسیب‌های آن بیشتر می‌دانند. دسته اول را ایالات متحده رهبری می‌کند که پایه‌گذار جهانی‌شدن پساجنگ سرد و مهم‌ترین بازیگر در فرایند جهانی‌شدن محسوب می‌شود؛ اما دولت‌های راست‌گرای دیگری نیز در برزیل، مجارستان و جاهای دیگر از این ایده حمایت می‌کنند. هنوز نمی‌دانیم راست‌های افراطی در آمریکا «لحظه‌ای» جریان سیاست را در کنترل دارند و در سوم نوامبر 2020 به حاشیه می‌روند یا ضدیت با جهانی‌شدن بازارمحور به ویژگی ثابت سیاست‌های آمریکا بدل خواهد شد.در سوی دیگر چین و اروپا رهبری دولت‌هایی را برعهده دارند که از جهانی‌شدن و تداوم آن طرفداری می‌کنند. گرچه میان این دولت‌ها نیز اختلافاتی وجود دارد. هنوز اتحادیه اروپا متعهد به جهانی‌شدن است و مزایای آن را بیش از آسیب‌ها می‌بیند، ژاپنی‌ها هنوز در این دسته قرار می‌گیرند و بسیاری دیگر از دولت‌ها در سراسر جهان. این دسته از دولت‌ها، اصلاحات در فرایند جهانی‌شدن را ضروری می‌دانند؛ اما با نفی این روند و تلاش برای فروپاشاندن آن چندان موافقتی ندارند.


2. تنوع مدل‌های توسعه: دومین ویژگی روند جدید جهانی‌شدن، تنوع فزاینده مدل‌های توسعه است. برخلاف موج پساجنگ سردی جهانی‌شدن که لیبرال‌دموکراسی به‌عنوان مدل برتر حکمرانی در کانون قرار داشت، در موج جدید جهانی‌شدن مدل‌های متنوع توسعه و حکمرانی بیشتر و بیشتر بروز و ظهور می‌یابند. چین، رهبری کشورهایی را در دست دارد که مدل‌های متفاوتی از توسعه ارائه داده‌اند. روشن است که پیشبرد لیبرال‌دموکراسی در جهان با مشکلات فزاینده مواجه است و هرچه پیش می‌رویم، جهانی‌شدن این مدل با دشواری‌های بیشتری مواجه می‌شود. احتمالا در سال‌های آینده قدرت‌هایی مانند چین و روسیه تلاش‌های بیشتری برای تکثیر مدل حکمرانی خود در تعداد بیشتری از کشورها انجام خواهند داد. تلاش‌هایی که در شرایط کنونی روسیه در اروپای شرقی و چین در آسیای مرکزی، شرق آسیا و آفریقا انجام می‌دهند، از نمادهای این فرایند است؛ بنابراین می‌توان گفت که هژمونی لیبرال‌دموکراسی در جهان با چالش‌های فزاینده مواجه خواهد شد و در پیامد آن جهانی‌شدن به معنایی که می‌شناختیم، دست‌کم در حوزه سیاسی با محدودیت‌های جدی مواجه می‌شود.


3. زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای- جهانی: سوم آنکه احتمالا زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای- جهانی شکل خواهند گرفت. در موج نخست جهانی‌شدن در دوره پس از جنگ نوعی زنجیره جهانی ارزش شکل گرفت که کلیت اقتصاد جهانی در قالب آن جریان می‌یافت؛ اما با فشار فزاینده ایالات متحده برای حذف چین از زنجیره جهانی ارزش از یک ‌سو و تلاش چین برای بنیادگذاری زنجیره ارزش خاص خود از دیگر سو احتمالا دو زنجیره ارزش در جهان شکل بگیرد که در هر‌یک از آنها رابطه دولت و بازار، رابطه مرکز و پیرامون، رابطه قدرت مسلط با قدرت‌های پیرو تفاوت‌های جدی خواهد داشت.کوتاه سخن آنکه هنوز برای قضاوت درباره مرگ جهانی‌شدن بسیار زود است. متأثر از بازتوزیع قدرت و ایدئولوژی در جامعه بین‌المللی، روایت‌های رقیب از جهانی‌شدن پدید آمده است؛ روایت‌هایی که با یکدیگر تعارضات جدی دارند و از سوی دو قدرت کلیدی جامعه بین‌المللی ارائه و حمایت می‌شوند. آینده جهانی‌شدن تا حد زیادی از رقابت چین و آمریکا بر سر ایده‌ها و بر سر قدرت متأثر خواهد شد.سنجش تأثیرات درازمدت روایت‌های رقیب از جهانی‌شدن بر ایران دشوار است. در شرایط کنونی آنچه روشن است، آن است که ایران در کنار چین قرار گرفته و این کشور به مهم‌ترین پنجره اقتصادی نیمه‌باز به روی تهران بدل شده است. هرچه رقابت روایت‌های آمریکایی و چینی شدت بیشتری یابد، احتمالا فضای مانور ایران بیشتر کاهش خواهد یافت. موقعیت این کشور و مختصات نظم سیاسی آن احتمالا شرایط را برای بازی در میانه این دو روایت رقیب فراهم نخواهد کرد. افزون بر این و مهم‌تر آنکه به دلایلی مانند توسعه‌نیافتگی هم‌گرایی در محیط پیرامونی ایران، ترس مفرط دولت‌ها از یکدیگر و تداوم معماهای امنیتی بدخیم، منطقه‌گرایی در محیط پیرامونی ایران و برای ایران به ‌دشواری، معنایی پیدا می‌کند. ایران بار دیگر در رقابت قدرت‌ها تنیده می‌شود. شرایط کنونی محیط بین‌المللی ایران ‌شباهت‌های مهمی با دهه 1950 دارد.