از منظر بازارهای جهان، اتفاقات رخ داده طی هفته های اخیر ممکن است به یک بحران بزرگ، طولانی و فراگیر تبدیل شود. اتفاقات ویژه، اقدامات ویژه می طلبد و با درس گرفتن از بحران های اقتصادی گذشته هم اکنون موقع اقدام مناسب و تبدیل تهدید به فرصت است.

 

اپیدمی جهانی ویروس کرونا:

اپیدمی ویروس کرونا ازچین آغاز شده اما این کشور با صرف هزینه بسیار زیاد، اعمال دستورالعمل های بسیار سخت گیرانه و بی سابقه در تاریخ پزشکی دنیا و با قرنطینه شهر ووهان و تعطیلی یکماهه تمام صنایع و پروژه های ساخت و ساز در کشور اپیدمی را کنترل کرد. اما ویروس کرونا در 161 کشور دیگر در حال گسترش و شیوع است و تاکنون 7200 قربانی داشته است.

ایتالیا با 2100 قربانی بعد از چین بدترین وضعیت را در جهان دارد و مجبور به قرنطینه کل کشور شده است. همچنین وضعیت در ایران، کره جنوبی، اسپانیا، آلمان، فرانسه و آمریکا رو به وخامت است.

در این بین تجربه مهار اپیدمی در سنگاپور الهام بخش و الگوی خوبی بود. بدلیل سفرهای بسیار زیاد شهروندان چین و سنگاپور به کشورهای یکدیگر، کرونا تقریبا هم زمان با چین در سنگاپور در حال شیوع بود که با اقدامات سریع آن کشور نظیر قطع زنجیره اپیدمی، اعطاء یارانه های درمانی و پزشکی و تشویق مردم به مراجعه جهت تست، محدودیت ورود خارجی ها، تشویق به شستشوی مدام دست ها و استفاده از ماسک و اطلاع رسانی به روز از میزان مبتلایان، باعث شد سنگاپور با تنها 243 مبتلا و بدون تلفات جانی اپیدمی را کنترل کند.

 

جهان در میانه بحران مالی:

پس از بحران مالی 2008 دولت ها و بانک های آمریکایی و اروپایی با پایین آوردن نرخ بهره، سعی در کمک به حل مشکلات اقتصادی جوامع خود داشتند اما این امر خطراتی را بوجود آورد که اکنون در حال مواجه شده با آنها هستیم:

 ایجاد حباب در بورس ها، افزایش بدهی و ایجاد بحران بانکی، نارضایتی اجتماعی و جنگ اقتصادی کشورها جهت حمایت از کسب و کارهای محلی.

  • حباب بورس اوراق بهادار:

خرید مجدد سهام، ارزش گذاری غیر واقعی سهام، معاملات همگن.

 سیاست های پولی فدرال رزرو آمریکا منجر به طولانی ترین بازار گاوی ( روند طولانی مدت رشد بورس) طی 11 سال اخیر شده اما با اپیدمی ویروس کرونا در آمریکا بازار بورس طی هفته های اخیر سه بار افت شدید داشته که منجره به فعال شدن فیوز بازار و تعطیلی معاملات برای 15 دقیقه شده است که سوء ظن ها به بازار را افزایش داده و احتمال آغاز دوران بازار خرسی ( روند طولانی مدت رکود و افت شاخص بورس ) را افزایش داده است.

در 9 و 12 مارس شاخص صنعتی Dow Jones با بیش از 200 واحد کاهش افت 7% را رقم زد و باعث فعال شدن فیوز یعنی مکانیزم تعطیلی معاملات برای 15 دقیق شد. در 16 مارس Dow Jones, Nasdaq,  S&P500بیش از 12% افت داشتند که از 1987 تاکنون این مقدار از افت در یک روز بی سابقه است    

از سال 1997 تاکنون این اولین بار است که فیوز فعال شده . از 20 فوریه تا 16 مارس، شاخص Dow Jones , Nasdaq S&P500   هر کدام حدود 30 درصد کاهش داشته اندو همه اینها گمانه ها برای ورود بازار به وضعیت بازار خرسی را افزایش داده است.

طی هفته های اخیر بازار سهام تقریبا در همه ی کشورهای جهان با کاهش موجه بوده است. از آسیای شرقی، ژاپن،کره جنوبی، تایلند، هنگ کنک، سنگاپور، فیلیپین تا اروپا و آمریکا.

افزایش حجم پول، معاملات همگن و بازخرید سهام باعث افزایش حباب در بازار سهام شده.

معاملات همگن طی سالیان اخیر افزایش یافته. پایین بودن نرخ بهره بلند مدت، بازده دارایی سرمایه صندوق های بازنشستگی و بیمه را کاهش داده و باعث شده تا جهت تداوم رشد و سودآوری سرمایه های خود را در بورس سرمایه گذاری کنند.

سرمایه گذاری در سهام غیر مولد و سفته بازی نیز حباب بازار را بزرگتر کرده است.

وقتی که بازار رو به افزایش است، سرعت رشد بازار با معاملات همگن تشدید می شود اما وقتی بازار با افت مواجه می شود معاملات همگن به جهت فروش های زیاد، به یک باره بازار را به سمت سقوط سوق می دهند.

  • بحران بدهی:

افزایش نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی، افزایش بدهی شرکت های بزرگ، افزایش اوراق ریسک بالا و افزایش اعتبار شرکت ها احتمالا از کانون های بحران مالی پیش رو خواهد بود.

پس از بحران مالی 2008، بخش مسکن در آمریکا عملکرد خود را بهبود بخشید و بدهی های خود را کاهش داد، شرکت های دولتی با تعدیل های دولت، خود را سازگار کردند  اما اکنون دوباره لیست بدهی ها افزایش یافته و این درحالی است که سیستم مالی ظرفیت پاسخ گویی به این حجم از بدهی را ندارد.

  • بحران موسسات مالی:

اگر بازار بورس و اوراق بهادار و سایر بازارهای مالی آشفته و پرتلاطم باشد ، ممکن است موسسات مالی و بانک ها نیز با بحران مواجه و لحظه ی مینسکی ( لحظه فرو ریختن ساختار پوشالی ) فرا رسد. نرخ بهره پایین منجر به سرازیر شدن نقدینگی به بازار سهام شده است. اکنون بانک مرکزی آمریکا نرخ بهره را به محدوده صفر تا 25 صدم درصد رسانده است.

بزرگترین درس بحران اقتصادی 2008، تقویت نظارت بر موسسات مالی، جلوگیری از بزرگ شدن بیش از حد و غیرواقعی این موسسات و جلوگیری از بالارفتن ریسک بحران بدهی ها می باشد. همه این ها در سال 2010 منجر به تصویب قانون داد- فرانک (ِDodd -Frank ) شد. این قانون 2300 صفحه ای تغییرات بسیاری را بر رویه های مربوط به شرکت های مالی و غیر مالی امریکا تحمیل کرد و با رویکرد حمایت از مصرف کنندگان، این گونه موسسات را ملزم به بالا بردن شفافیت در حسابرسی ها  و ایجاد قوانین سخت گیرانه برای وثیقه و امها می کند.

با این حال اکنون به دلیل نزدیکی نرخ بهره به صفر، نقدینگی زیادی به بازار سرمایه روانه شده و از طرف دیگر به جهت مقررات زدایی، بند هایی از قانون داد –فرانک اصلاح شده است.

اگر شرایط کنونی بازارها به درستی مدیریت نشود، ورود به بحران حتمی است.

در سال 2008 بحران مالی با افت قیمت مسکن آغاز شد و باز پرداخت وامهای مسکن به تقویق افتاد، موسسات مالی با ضرر کلانی مواجه شدند و به تدریج ترس به تمام بازارها سرایت کرد. برای جبران خسارت، موسسات مالی نه تنها شروع به فروش دارایی های پر ریسک کردند بلکه دارایی های مطمئن و کم ریسک خود را نیز به فروش گذاشته که اینها همگی منجر به کاهش قیمت          دارایی ها شد. افت قیمت دارایی منجر به وخامت در تراز نامه های موسسات مالی شد و برخی آنها را به ورشکستگی رساند.

بانک لیمن برادرز از آن نمونه است، چهارمین بانک سرمایه گذاری  آمریکا در 15 سپتامبر 2008 اعلام ورشکستگی کرد که بزرگترین ورشکستگی تاریخ آمریکا محسوب می شود.

مشکل موسسات مالی و بانک ها، مستقیما به کل اقتصاد منتقل می شود و بحران مالی تبدیل به بحران اقتصادی می گردد.