میثم سعادت: از چهل سال قبل قانونگذاران خبرگان قانون اساسی، صدا و سیما را در اختیار انحصاری یک طیف قرار دادند. در ابتدای دهه هفتاد، اصلاح طلبان البته روزنامه‌های متعدد داشتند و توقیف فله‌ای آنها و انتشار روزنامه‌هایی همچون جوان و جام جم و غیره، حاکمیت فضا را به نفع خود تغییر داد.

وقتی در دهه هشتاد اینترنت به خانه‌ها رفت هم غول‌های رسانه‌ای اصولگرا مثل فارس و تسنیم و مهر و ... با گردش مالی بسیار خوب به میدان آمدند که مثلا خبرگزاری اصلاح طلب ایلنا، از نظر تعداد نیرو و حقوق و دستمزد، از یک سرویس این مجموعه‌ها کوچکتر بود. بعد هم که نوبت شبکه‌های اجتماعی رسید، گرچه مدت کوتاهی چند کانال تلگرامی اصلاح طلب میداندار شدند، اما با بازداشت ادمین‌های آن‌ها و تربیت سربازان سایبری، افسران جنگ نرم به توییتر و تلگرام و ... رفتند تا از مواضع ارزشی دفاع کنند.

جریان ارزشی در ایران سال‌ها روی تربیت و آماده‌سازی رسانه‌ای خود وقت گذاشته بود با این حال، وقتی بنزین گران شد با آغاز اعتراضات، اینترنت قطع شد. دلیل خیلی ساده بود، نیرو‌های انقلابی تحت وب، باخته بودند و بد هم باخته بودند.

در واقع نیروهای ارزشی هیچگاه به این موضوع فکر نکردند که یکبار هم که شده خروجی و بازده هزینه‌های نجومی خود را بررسی کنند و از خود بپرسند چرا در بزنگاه‌هایی مانند اعتراضات به افزایش قیمت بنزین، نمی‌توانند به آنچه خود ساخته‌اند اعتماد کنند و حاکمیت مجبور به قطع اینترنت می‌شود؟
 
سال ۹۲، تیراژ آرمان و اعتماد و شرق و آفتاب یزد، از تعداد برگشتی‌های روزنامه وطن امروز که رایگان در برخی مراکز توزیع می‌شد، کمتر بود، اما روحانی رئیس جمهور شده بود. مردم رسانه اصلاح طلب نمی‌خواندند، بلکه اتفاقا فارس و کیهان می‌خواندند و چون در گفتار آن‌ها صداقت نمی‌دیدند، برخلاف دستور این رسانه‌ها عمل کردند. اما پروپاگاندای آن‌ها اجازه نداده این ضعف دیده شود. اگر فرد توانایی در جمع آن‌ها بوده و در باند‌های آن‌ها بازی نکرده، به راحتی حذف شده است. سیاهه این حذف شده‌ها فراوان است؛ از قیصر امین پور تا کیانوش عیاری!

در این سال‌ها تنها توقیف این سلسله رسانه‌ها، متوقف کردن فعالیت رقیبان بوده است. هجمه شدید این نشریات و اصرار آن‌ها برای توقیف نشریات اصلاح طلب، هر چند در افکار عمومی اثرگذار نبوده است، اما کاتالیزور برخورد دستگاه‌های حاکمیتی شده است.

نتیجه چنین وضعی، به اینجا رسیده که دیگر هیچکس به رسانه‌ها اعتماد ندارد. البته افکار عمومی حق دارد بی اعتماد باشد. فرض کنید جوانی که در خبرگزاری‌های رسمی خوانده که در اعتراضات خراسان جنوبی هیچ آسیبی به اموال عمومی وارد نشده و بعد در خبری دیگر متوجه می‌شود ۲۹ نفر از لیدر‌های اعتراضات در این استان بازداشت شدند. این تناقض در خبر رسانی، مخاطب را پس می‌زند و حتی در بحران‌ها نیز رسانه‌ای برای اعتماد عمومی باقی نمانده است.

نمونه دیگر اینجاست که احزاب بزرگ کشور مثل جبهه مشارکت و موتلفه اسلامی، در زمان اوج فعالیت‌ها در حدود هشتاد شهر ایران دارای تشکیلات سیاسی و دفتر منطقه‌ای بودند. حالا در حالی که سال‌هاست از نفوذ جریان‌های طرفدار مجاهدین خلق گذشته است، به یکباره از سوی این رسانه‌ها اعلام می‌شود که در ۱۱۰ شهر ایران، نیرو‌های نزدیک به مجاهدین خلق اقدام به آشوب کرده‌اند. اصلا کل هواداران مجاهدین خلق در داخل و بیرون زندان و داخل و خارج از کشور، به ۱۱۰ نفر نمی‌رسند، اما برای اهداف خاص، معترضان به مجاهدین خلق متصل می‌شوند.

صد‌ها نمونه دیگر را می‌توان به این لیست افزود، پرونده سازی برای متهمان ترور دانشمندان هسته‌ای بدون اینکه حالا که ماجرا مشخص شده، توضیح قانع کننده‌ای درباره این افراد بدهند، ادعای ارتباط خاتمی و میرحسین موسوی با خارج از کشور و ... از نمونه‌هایی بوده که به مرور مردم متوجه واقعیت ماجرا شده‌اند.

به گزارش رویداد۲۴ بی اعتماد سازی اصولگرایان، نه تنها دامن یک جناح کشور، که دامن کل کشور را خواهد گرفت. خبرنگاران امروز این رسانه‌ها، فردا در ارگان‌های مختلف حاکمیتی مشغول به کار خواهند شد. یکی دو هفته قبل خبرنگاران سابق یکی از خبرگزاری‌ها تصاویر خود را در مشهد منتشر کرده بودند که گویا همگی در همایش هیات‌های نظارت شورای نگهبان حضور داشتند.

پزشکان توضیه می‌کنند بیماران بدون تجویز پزشک، از مصرف آنتی بیوتیک خودداری کنند چرا که ممکن است بدن نسبت به همه آنتی بیوتیک‌ها مقاوم شود و یک بیماری، او را از پای در بیاورد. حکومت ایران انواع آنتی بیوتیک‌ها، مثل فیلترینگ و توقیف و پارازیت و ... را آزمایش کرده است. قوی‌ترین آنتی بیوتیک آن که قطع اینترنت بود هم این بار آزمایش شد و به مرور آنتی تز آن، به طریقی در اختیار مردم قرار می‌گیرد. اما هیچکدام از اینها، درد بی اعتمادی روز افزون مردم را درمان نخواهد کرد.