احمد غلامی| حسین مرعشی، یا گزارش «شرق» را دقیق نخوانده ‌است یا بعد از خواندن آن استنباطی متفاوت از دیدگاه نویسنده آن داشته‌ است. در گزارش «شرق» اصلا موضوع حمایت کارگزاران از کاندیداتوری علی لاریجانی مطرح نبود بلکه با صراحت و با تکیه بر گفته‌های محمد عطریانفر، پرونده این بحث مختومه اعلام شده بود؛ «برای کارگزاران سازندگی حمایت از علی لاریجانی موضوعیت ندارد و آنان [کارگزاران] از هر اصلاح‌طلبی اصلاح‌طلب‌ترند». به‌ نظر می‌رسد حسین مرعشی با نادیده‌انگاشتن این بخش از سخنان عطریانفر، آگاهانه گزارش «شرق» را به سمت‌وسوی بحثی کلیشه‌ای برده‌ است و دست بر قضا به نکته‌ای اشاره کرده‌ که بنیان این گزارش است و آن اینکه «کارگزاران روی اسب بازنده شرط نمی‌بندند». گزارش با زبانی محافظه‌کارانه و پیچیده در لفاف ایما و اشاره، نکاتی را مطرح می‌کند ازجمله اینکه کارگزارانی‌ها به دلیل ویژگی تکنوکرات‌بودنشان و تفکری که وامدار نوعی تساهل و مدارا است، چندان به اصول و منش سیاسی خاصی وفادار نیستند و به اقتضای وضعیت سیاسی دچار قبض و بسط می‌شوند؛ تفکری که نه‌تنها مذموم نیست بلکه حامیان فراوانی نیز دارد. به‌ گفته مرعشی، «کارگزاران حزبی است که متناسب با واقعیات و نیازها تصمیم می‌گیرد اما در مورد انتخاب و حمایت از علی لاریجانی باید گفت کارگزاران چهره‌های حزبی دارند که هم رأی بالاتری نسبت به لاریجانی دارند و هم مورد حمایت نظام هستند». بخش اول گفته‌های مرعشی یعنی اینکه «کارگزاران حزبی است که متناسب با واقعیات و نیازها تصمیم می‌گیرد»، دلیل اصلی انتشار این گزارش و مهر تأییدی بر صحت مدعای آن است. در این گزارش صرفا با یک تحلیل ساده مواجهیم، تحلیلی براساس این پرسش صریح که چرا اعضای کارگزاران در ماه‌های گذشته با خبرگزاری تسنیم، گفت‌وگوهای مشروحِ شفاهی و تصویری داشته‌اند. آیا همین «واقعیات و نیازها» است که آنان را واداشته در رسانه‌های اصولگرا به گفت‌وگو بنشینند و از سر همدلی با آنان برآیند. شاید این گفت‌وگوها به شکلی تصادفی رخ داده باشد که در پایان گزارش به این احتمال نیز اشاره شده است، اما خواسته یا ناخواسته فرایند این گفت‌وگوها مانند موتوری عمل می‌کند که کارش یکسان‌سازی است و در این شرایط این امر به سود اصلاح‌طلبان نخواهد بود. البته ناگفته پیداست که چندی پیش، مرعشی هم گفت‌وگویی مفصل و دوساعته با خبرگزاری فارس انجام داد که در گزارش «شرق» به آن هیچ اشاره‌ای نشده بود؛ زیرا او چهره‌ای است که مصاحبه‌هایی ازاین‌دست ازسوی ایشان نه سؤال‌برانگیز است و نه مذموم.‌
در گزارش «شرق» از چهره‌هایی از کارگزاران نام برده شده که همگی پیش‌ازاین زندان‌های طولانی‌مدت داشته‌اند و مستقل و منتقد بوده‌اند. البته بدیهی است که منظور از مستقل‌بودن در اینجا، مستقل‌بودن در ساختار نظام است نه خارج از آن. آقای مرعشی کاملا درست می‌گوید اما قرائت ایشان از کارگزاران همان است که به آن انتقاد وارد است. هر حزبی روی اسبی شرط می‌بندد که به اصول و راهبردهای آن حزب باور داشته باشد اما پیش‌ازاین محمد عطریانفر در گفت‌وگو با اقتصادنیوز به تاریخِ 16 مهر 97 درباره حمایت از علی لاریجانی گفته‌ بود: «اگر دوستان اصلاح‌طلب به این اجماع برسند، همگی وظیفه داریم تا از آقای لاریجانی حمایت کنیم. اما بهتر بود سؤال را به این شکل طرح کنید که آیا اصلاح‌طلبان درباره وی به اجماع می‌رسند؟ بله محتمل است». حسین مرعشی نیز در گفت‌وگوی دیگری در مواجهه با نقل‌قولی از عطریانفر که گفته بود «نقد لاریجانی را به نسیه عارف ترجیح می‌دهیم»، پاسخ می‌دهد که «هنوز زود است»! این پاسخ، با صراحت روز گذشته او در گفت‌وگو با روزنامه «اعتماد» که «حزب کارگزاران دست‌کم به اندازه انگشتان یک دست چهره سیاسی برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری دارد»، منافات دارد.‌ غلامحسین کرباسچی اما مواجهه‌ای مستدل و واقع‌بینانه با گزارش «شرق» دارد. او با فاصله‌گذاری بین استعاره عملگرا و فرصت‌طلب تلاش می‌کند از خصیصه عملگراییِ تکنوکرات‌ها دفاع کند و در دفاع از این رویکرد، ضعف‌های احتمالی آن را هم بپذیرد. گاه دو استعاره عملگرایی و فرصت‌طلبی ناخواسته با یکدیگر تقارن پیدا می‌کنند و در نبود یک گفتمان ویژه و خاص، این تقارن اجتناب‌ناپذیر می‌شود.

کرباسچی خود بر این نکته واقف است که می‌گوید: «درواقع حزب کارگزاران سازندگی یک جریان سیاسی عملگراست و خود این حزب فی‌نفسه فاقد گفتمان ویژه و خاص برای پیشبرد اهداف خود است. با توجه به همین رویکرد عملگرایانه، طبیعی است که چنین انتخاب‌هایی صورت بگیرد و [اعضا] با خبرگزاری‌هایی مانند تسنیم هم مصاحبه کنند».
به ‌نظر می‌رسد طیف‌ها و احزاب سیاسی موجود، در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری در حالِ آرایش سیاسی تازه‌ای هستند. اما در وضعیت مستقر، فضای سیاسی بیش از یکدست‌سازی و ائتلاف‌های انتخاباتی نیازمندِ برجسته‌سازی تعارضات واقعی و مطالبات مدنی است که به دلیل تأکید بر وضعیت استثنائی ناشی از تحریم و خطر جنگ در سال‌های اخیر اولویت خود را از دست داده، از طرف سیاست‌مداران به تعویق افتاده و بعید نیست که به اعتراضات مردمیِ دیگر یا دست‌کم بی‌اعتمادی و ناامیدی مردم از طیف‌های سیاسی داخلی منجر شود. چنین وضعیتی نیازمند سیاست‌های هوشمندانه و حساب‌شده‌تری از شرط‌بندی بر سر مهره‌های موجود سیاسی است.