دلال‌ها همه جا هستند. صنف و گروه هم نمی‌شناسد. در هر صنف و رشته، در هر زمان و مکان مانند شبحی حضور دارند. از پزشک جراحی که بر بالین بیمارش تلفنی در حال معامله ملک و ساختمان است تا دلال دارویی که بر سر جان بیماران قمار می‌کند. حتی سازمان عریض و طویل رسانه‌ای که به جای کار فرهنگی، با ارز دولتی خوراک دام و طیور وارد می‌کند، همه و همه دلال شده‌اند.


اگر پیشتر دلالی با بنگاه‌های ماشین و معاملات ملکی و در این سال‌های اخیر با نقل و انتقالات فوتبال گره خورده بود، امروزه رد آن را همه جا می‌توان دید. این پدیده دیگر دکتر، مهندس، معلم، بازاری، کارمند و ... را نمی‌شناسد و همه در جرگه دلال‌ها وارد شده‌اند. دلالی در جامعه حقیقت تلخی است که عدالت را به مسلخ می‌برد. وقتی سیاست، ورزش، فرهنگ و هنر دارای دلال می‌شوند، آنگاه عمق فاجعه به‌خوبی نمود پیدا می‌کند. فاجعه‌ای که نه تنها سقوط اخلاق را منجر می‌شود، بلکه سقوط اقتصاد را نیز به دنبال دارد و جامعه را از تولید به سمت مصرف‌گرایی بی‌حد و مرز سوق می‌دهد.
دلالان، مصرف کنندگان بی‌تولید و سرمایه‌ای هستند که با ترویج مصرف‌گرایی از تولید زحمتکشان جامعه تغذیه می‌کنند و بر بی‌عدالتی، فقر و تبعیض دامن می‌زنند. امروزه آمار رسمی و اطلاعات دقیقی ازدلالان در جامعه وجود ندارد. با توجه به شیوه و نوع عملکرد و ترفند دلال‌ها و عدم نظارت کافی بر چگونگی فعالیت و کسب درآمد آنها، هیچگاه به درستی مشخص نشده است که چه تعداد دلال و واسطه‌گر در جامعه وجود دارد. اما آمار غیر رسمی و مشاهدات عینی حکایت از آن دارد که عدم امنیت سرمایه در ایران بخش زیادی از جمعیت کشور را به سمت دلالی سوق داده است.
فرهنگ دلالی پدیده‌ای است که بدون ایجاد ارزش افزوده کالایی، قیمت آن را چند برابر می‌کند و بر گرانی و تورم دامن می‌زند. فرهنگی که رشوه می‌دهد و رشوه می‌گیرد. فساد می‌آورد و پرورش می‌دهد. نابرابری و تبعیض ایجاد می‌کند و عدالت را از بین می‌برد. بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی برپیکر دلالان رشد کرده‌اند. وجود دلالان است که به قاچاق و وارادت غیرمجاز نقش می‌دهد.
واقعیت این است که دستاورد و پیامد دلالی و واسطه‌گری، چیزی جزء بی‌عدالتی نیست. تا دلال‌ها هستند، بی‌عدالتی، فقر، فساد و ظلم و تبعیض نیز هست. به نظر می‌رسد اکنون با اپیدمی دلالی که در جامعه شکل گرفته است، برای تحقق عدالت اجتماعی و ایجاد جامعه عدالت محور، راهی به‌جز مبارزه قاطع با دلالی و فرهنگ دلالی وجود ندارد.
امروزه دلالی در کشور مصادیق زیادی دارد. به نحوی که هیچ صنف و شغلی از گزند آن در امان نمانده است. یکی از مصادیق دلالی را می‌توان در عرصه کار، صنعت و ادارات مشاهده کرد. اگر چه هرازچند گاهی مسئولان خواهان حذف شرکت‌های واسطه‌گری در نهادها و سازمان‌ها و ادارات دولتی هستند و این موضوع را در قالب بخشنامه و سخنرانی‌ها اعلام می‌کنند. اما در عمل شاهد هستیم بسیاری از دولتی‌ها با استفاده از نفوذ خود، با تاسیس شبه شرکت‌های به ظاهر قانونی به کار دلالی وارد می‌شوند.
در ریشه‌یابی پدیده دلال شدن اغلب ایرانیان، رد پای سیاست دولت‌ها به چشم می‌خورد. بیراه نیست اگر دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد را دوره رونق دلالی در کشور بدانیم. رونقی که هنوز از تب و تاب نیفتاده است و هر روز پررنگ‌تر از دیروز جلوه می‌کند. سیاست‌ دولت‌ با روی کار آمدن احمدی‌نژاد و خصوصا در دوران دولت دومش به گونه‌ای بوده است که هر روز بیشتر از دیروز شاهد سقوط ارزش پول ملی کشور بوده‌ایم و همان شیوه به گونه‌ای در پوست و گوشت بدنه نظام اداری کشور رسوخ کرده است که دولت روحانی هم گرفتار همان قشر دلال‌ها شده است. نمونه بارز آن را می‌توان در ورود خودروهای میلیاردی و ورود انواع و اقسام کالاهای غیرضروری از مبادی گمرکی کشور در هفته‌های اخیر دید. درآمد هنگفت و کاذب دلال‌ها، عاملی تاثیرگذار بر اجتماع و یکی از عوامل جذب کننده اقشار مختلف جامعه به فرهنگ دلالی است. جامعه‌شناسان بر این باورند که دلالی تا چند سال پیش با بار منفی همراه بود، اما امروزه قبح خود را در جامعه از دست داده و کم‌کم به نوعی ارزش تبدیل شده است، به طوری که اغلب افرادی که به سمت و سوی دلالی پیش می‌روند در پاسخ به هر سوال و اعتراضی، با مقایسه عملکرد خود با عملکرد دلال‌ها درآمد، تحصیلات و زندگی دلالان و زمین‌خواران را نشان می‌دهند و مثال می‌زنند. بنابراین شیوه زندگی و کسب درآمد دلال‌ها باعث ایجاد الگوی نادرست برای اقشار مختلف جامعه شده است. الگویی که به ناهنجاری‌های اجتماعی دامن می‌زند.یک جامعه‌شناس با بیان اینکه دلالی در ایران ریشه تاریخی دارد، ایران را کشور دلال‌ها نامید. «امان‌الله قرایی مقدم» در خصوص رونق گرفتن دلالی در ایران به همدلی گفت:«دلالی در نظام اجتماعی سابقه دیرینه دارد، اما در چند سال اخیر این موضوع تشدید شده است به نحوی که بیراه نیست اگر بخش زیادی از جامعه فارغ از سطح تحصیلات و جایگاه اجتماعی آنان، را دلال بنامیم. در صورتی که روح دلالی روح سرگردانی است، یک روز در بازار مسکن خود را نشان می‌دهد روزی دیگر در صنعت.
قرایی مقدم با بیان اینکه دلالی در کشوری رخ می‌دهد که صنایع رشد نکرده و اقتصاد شکوفایی ندارد، افزود: در جامعه‌ای که اقتصاد دلالی است عده‌ای که رانت و وابستگی به مراکز قدرت دارند بدون زحمت یک شبه راه صد ساله را طی می‌کنند و به ثروت‌های هنگفت دست می‌یابند. دسترسی به این ثروت‌های یک‌شبه و باد آورده نه تنها فرهنگ دلالی را گسترش می‌دهد، بلکه باعث جابه‌جایی طبقات اجتماعی می‌شود و شکاف طبقاتی ایجاد می‌کند.
وی افزود: زمانی که دلالی به‌عنوان یک فرهنگ در جامعه پذیرفته شود جامعه زمان اجتماعی را از دست می‌دهد و زمان اجتماعی بی‌اهمیت می‌شود. در این جامعه کار و تولید مهم نیست و مردم به سمت کارهایی می‌روند که با زحمت اندکی درآمد هنگفتی را ایجاد کند. در این جامعه زمانی که یک پزشک با کار و زحمت کم به جای 50 هزار تومان پول ویزیت به 100 میلیون تومان پول از راه دلالی دسترسی پیدا کند، بدون شک دلالی برایش مطلوب خواهد شد.
قرایی‌مقدم گسترش فرهنگ کار و تولید را راه‌حل مبارزه با پدیده دلالی می‌داند و افزود: از دیدگاه جامعه‌شناسانی مانند مارکس، نئومارکس‌ها و به‌طور کلی آن دسته از جامعه‌شناسانی که مانند مارکس تنها اقتصاد را مورد بررسی قرار نمی‌دهند و درتحولات جامعه مولفه‌های ذهنی را هم در جامعه‌شناسی ملاک تحلیل‌های خود قرار می‌دهند، اقتصاد مهم ‌ترین عامل در هرجامعه است، اقتصاد بیمار کشور را بیمار می‌کند. اکنون اقتصاد دلالی، که در جامعه اپیدمی شده کشور را مریض کرده است. باید اقتصاد از سمت مصرفی و دلالی به سمت تولید سوق داده شود. دست دولت در اقتصاد کوتاه شود و مساله خصوصی‌سازی گسترش پیدا کند. در صورتی که بر اساس اصل ۴۴ قانون اساسی، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح استوار است. اما برخلاف دو بخش دیگر بخش خصوصی در ایران هنوز به جایگاه واقعی خود دست پیدا نکرده است و این موضوع آسیب‌های اقتصادی را که منشاء آسیب‌های اجتماعی است رقم زده است.
قرایی مقدم با بیان اینکه دلالی اعتماد اجتماعی را از بین می‌برد، گفت:یکی از راه‌هایی که می‌توان اعتماد اجتماعی را به جامعه برگرداند این است که با مصادیق فساد که دلالی یکی از آنان است بدون ملاحظه برخورد شود. دولت نه تنها باید با دلال‌ها مبارزه کند بلکه خود نیز در دام دلالی و واسطه‌گری نیفتد. دراین صورت است که اعتماد اجتماعی باز ساخته می‌شود، ضمن اینکه ساختن اعتماد در جامعه به این سادگی نیست و سال‌های زیادی طول می‌کشد که اعتماد به جامعه بازگردد. اعتماد به سادگی به دست نمی‌آید. اعتماد عنصر پیشرفت است، سال‌ها در رابطه با به وجود آمدن اعتماد اجتماعی کشورهایی مثل ژاپن تلاش کرده‌اند. اعتماد مهم‌ترین عنصر سرمایه اجتماعی پیوند دهنده است.