آموزش‌هایی که در دانشگاه‌ها به دانشجویان داده می‌شود، بیشتر به صورت نظری و تئوریک بوده و کمتر جنبه عملی دارد، به گونه‌ای که فارغ‌التحصیلان عملا در بازار کار مهارتی ندارند. در دانشگاه‌های ما تنها کمی‌نگری و مدرک‌گرایی رشد یافته است و فارغ‌التحصیلان مهارت لازم و عملی را برای حضور در بخش خصوصی ندارند و تنها به دنبال کار در بخش دولتی آن هم به شکل دفتری و کارمند پشت میزنشین هستند. کمبود سرمایه از مهم‌ترین موانع ایجاد اشتغال در ایران است؛ در شرایطی که سرمایه کم باشد و سرمایه‌گذاری شکل نگیرد، شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی کمتر فعال هستند و سطح تولید آنها کاهش می‌یابد و به تبع آن اشتغال نیز کمتر می‌شود و بیکاری افزایش می‌یابد.
وجود بیکاری ساختاری در اقتصاد ایران از دیگر موانع ایجاد اشتغال است. بیکاری ساختاری به این معناست که تخصص و مهارت‌های نیروی کار متناسب با بازار کار نیست. پایین بودن فرهنگ کار از دیگر موانع ایجاد اشتغال در ایران است. همچنین جذب سرمایه‌های خارجی برای فعال کردن بنگاه‌های اقتصادی و فراهم کردن زمینه اعطای تسهیلات بانکی با بهره پایین و دوره تنفس بالا، کیفیت‌بخشی به آموزش‌ های دانشگاه‌ها و آموزش‌های عملی از راهکارهای رفع موانع ایجاد اشتغال در ایران است. دولت می‌تواند با تشویق صادرات و تخفیف مالیات سیاست‌های پولی مناسب را برای ایجاد اشتغال به ‌کار گیرد.
از سوی دیگر، راهکار ایجاد اشتغال در تمام کشورهای توسعه‌یافته، حمایت از بخش خصوصی، بهبود وضعیت کسب‌وکار و تمرکز بر رشد سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی است. در حال حاضر نرخ ورود افراد جویای کار افزایش یافته است و حتی در صورت ایجاد اشتغال بالای سالانه، نمی‌توان امیدوار بود که نرخ بیکاری کاهش قابل توجهی داشته باشد. بنابراین تصمیم بد دولت در این زمینه می‌تواند تداوم سیاست‌های دستوری و حمایتی برای اشتغال سازمان‌های دولتی باشد و تصمیم سخت نیز اطلاع‌رسانی درباره ظرفیت اقتصادی ایران برای ایجاد اشتغال و فراهم کردن زمینه برای افزایش تولید مانند سیاست‌های ارزی، بهبود وضعیت کسب‌وکار و جذب سرمایه‌گذاری خارجی است.