در واقع تا آنجا که به توسعه زیرساخت‌ها یا واکسیناسیون برای مقابله با همه‌گیری مربوط شود، بایدن حداقل در ظاهر کارش را درست انجام داده است. اما هنوز توجهی به بودجه پنتاگون و اولویت‌های آن که معمولا کورکورانه تصویب می‌شود، نشده است. بیش از صد روز از آغاز ریاست‌جمهوری بایدن گذشته و سرازیرکردن پول به زیرساخت‌های گسترده نظامی این کشور و جنگ‌های پایان‌نیافته، تغییرات قابل توجهی نداشته است.
در دهه گذشته، بحث درباره بودجه پنتاگون تا حدی به «قانون کنترل بودجه» مرتبط بود و این قانون، حداقل محدودیت‌های اسمی را برای سطح هزینه‌های هر دو بخش دفاعی و غیردفاعی پنتاگون تعیین می‌کرد. اما در واقعیت و برخلاف بسیاری از آژانس‌های دولتی دیگر، بودجه پنتاگون هرگز با محدودیت روبه‌رو نبوده است. با وجود اینکه کنگره همچنان به افزایش محدودیت‌های خود ادامه می‌دهد اما بودجه‌های نظامی همچنان در حال رشد هستند.
هزینه‌های دفاعی پنتاگون دارای دریچه‌هایی است که اجازه می‌دهد مبالغ سرسام‌آوری بدون حسابداری به یک صندوق خارج از بودجه اختصاص یابد. این صندوق «حساب عملیات‌های احتمالی خارج از کشور» نام دارد. سرویس تحقیقات کنگره تخمین زده است که از 11 سپتامبر 2001 تا پایان سال 2019، موجودی این صندوق بالغ به دو هزار میلیارد دلار افزایش یافته و این رقم بسیار بیشتر از توافق کنگره درباره بودجه پنتاگون محسوب می‌شود. تمام این نواقص باعث شد تا قانون کنترل بودجه منقضی شود و این فرصتی کلیدی در اختیار دولت بایدن قرار داده تا آمریکا را از بودجه‌های هنگفت به بهانه امنیت ملی و جنگ‌های بی‌پایان که هزاران میلیارد دلار را تلف می‌کند، خلاص کند. با این حال تاکنون نشانه‌هایی قابل توجه در جهت تغییر این مسیر مشاهده نشده است.
آمریکایی‌ها در دو دهه اخیر دریافته‌اند که هزینه‌های سرسام‌آور پنتاگون هیچ تضمینی برای امنیت بیشتر آنها نخواهد بود. در یک سال گذشته شاهد همه‌گیری جهانی بودیم و شورش بی‌سابقه‌ای هم در واشنگتن رقم خورد و تهدید افراط‌گرایان سفیدپوست علیه منافع آمریکا به بالاترین حد خود رسیده است. اگر آمریکایی‌ها یک چیز از سال گذشته یاد گرفته باشند، این است که هزینه‌های بی‌پایان پنتاگون در واقع ما را ایمن نمی‌کند. تمام این تحولات نشان می‌دهد که دفاع از آمریکا صرفا در حوزه اختیارات پنتاگون نیست. علاوه بر این، وزارت دفاع آمریکا شاید بزرگ‌ترین منبع ایجاد هزینه‌های بی‌رویه و سوءمدیریت 
در داخل کشور باشد.
متأسفانه تا زمانی که روال اختصاص بودجه‌های کلان و پول‌های هنگفت خارج از بودجه طبق روال گذشته ادامه پیدا کند، هیچ چیزی در پنتاگون تغییر نخواهد کرد. با ذکر این مسائل روشن می‌شود که بی‌توجهی بایدن به پنتاگون در صد روز اول ریاست‌جمهوری خود دقیقا باعث هدر‌رفتن فرصت کلیدی برای اصلاح بزرگ‌ترین نهاد فدرال در ایالات متحده شده است.
فقط کافی است به یک نمونه توجه کنیم: دولت بایدن در حالی بر سر کار آمد که وعده داد به جنگ‌های ابدی خاتمه دهد و روند خروج ایالات متحده از افغانستان را آغاز کند. در چنین شرایطی که طبیعتا باید بودجه نظامی کاهش یابد، بایدن در اولین پیشنهاد خود برای سال مالی، بودجه دریافتی پنتاگون را 715 میلیارد دلار پیش‌بینی کرده است؛ رقمی که نسبت به مبالغ سرسام‌آوری که وزارت دفاع در سال آخر ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ دریافت کرد 
هم بیشتر است. در هر حال، تصمیم دولت بایدن برای بازگرداندن باقی‌مانده نظامیان آمریکایی از افغانستان می‌تواند گام اولیه مهمی در پایان‌دادن به جنگ‌های ابدی آمریکا باشد. تخمین زده می‌شود که ایالات متحده فقط برای جنگ در افغانستان که از اواخر سال 2001 آغاز شد حدود 2.5 هزار میلیارد دلار هزینه کرده است (با احتساب هزینه سالانه 12.5 میلیارد دلار طی 40 سال آینده برای مراقبت از آسیب‌دیدگان از این جنگ).
همچنین بر اساس اعلام «پروژه هزینه‌های جنگ» وابسته به دانشگاه براون، در جنگ افغانستان بیش از 250 هزار نفر کشته شده‌اند. نکته دیگری که باعث می‌شود امید چندانی به تغییر شیوه اختصاص بودجه به پنتاگون نداشته باشیم، حضور پررنگ مخالفان اوج‌گیری چین در تیم بایدن است. اگر این چهره‌ها قدرت و نفوذ بالایی در تعیین بودجه نظامی داشته باشند، باید انتظار داشته باشیم که طبق روال سال‌های گذشته پول‌های هنگفتی روانه صندوق‌های متعدد وزارت دفاع آمریکا شود.
جای تعجب نیست که دولت بایدن با فشارهای فزاینده‌ای بر سر چین و خطرات جنگ با این کشور روبه‌روست، روایتی که به نظر می‌رسد پاسخی به اجماع عمومی در حال شکل‌گیری است تا نشان دهد که باید نیازهای پنتاگون را در اولویت قرار دهیم. به همین دلیل است که درباره تهدید نظامی که از سوی چین به وجود آمده است، اغراق می‌شود تا سیل پول‌هایی که روانه پنتاگون می‌شود قطع نشود.
تهدید بدون عمل
در این زمینه، سند اصلی که حامیان سرسخت پنتاگون همچنان به آن استناد می‌کنند گزارش کمیسیون تعیین استراتژی دفاع ملی است. با اینکه این گزارش در سال 2018 تهیه شده اما هنوز هم مورد استناد مخالفان نظارت دقیق بر هزینه‌کرد بودجه در پنتاگون قرار می‌گیرد. در این گزارش توصیه می‌شود برنامه‌هایی که باعث تقویت امنیت اجتماعی در ایالات متحده می‌شود در بودجه پنتاگون در نظر گرفته شود و میزان آن حدود سه تا پنج درصد هزینه‌های سالانه وزارت دفاع آمریکا باشد. بیشتر اعضای آن کمیسیون، مشاوران صنایع دفاعی، اعضای هیئت‌مدیره کارخانه‌های بزرگ اسلحه‌سازی یا لابی‌گران فروش سلاح بوده‌اند و نیازی به گفتن نیست که آنها سهمی مالی در ایجاد نگرانی نسبت به پیشی‌گرفتن نظامی چین از ایالات متحده در آینده‌ای معقول و نزدیک ایفا می‌کنند.
«جان آیزاکس» یکی از اعضای ارشد شورای «دنیای قابل زیستن» می‌گوید: «این یک واقعیت است که رقابت با چین اکنون یک چالش مهم محسوب می‌شود اما درباره ماهیت تهدید چین باید واقع‌گرا باشیم. ارتش ایالات متحده از نظر ظرفیت و قدرت چندین برابر بر چین برتری دارد. در واقعیت به نظر می‌رسد که چین به یک اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شده است. اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد. اگرچه ارتش و زرادخانه هسته‌ای اتحاد جماهیر شوروی یک رقیب جدید و خطرناک برای ایالات متحده بود، اما چین هنوز چنین توانایی‌ای ندارد. جنگ سرد جدید با چین که دولت بایدن در حال ترویج آن است فقط باعث تضعیف ایالات متحده خواهند شد. زیرا منابع گسترده‌ای را به جای مبارزه با جدی‌ترین تهدیدات زمان ما مانند بیماری‌های همه‌گیر، تغییرات آب و هوا و برتری سفیدپوستان، صرف رقابت با چین می‌کند».
همان‌طور که «جیمز فالوز» خبرنگار دفاعی آتلانتیک و کارشناس اصلاحات دفاعی تأکید می‌کند «آمریکا اساسا اطمینان حاصل کرده است که تهدیدهایش برای آغاز یک جنگ از سوی طرف مقابل جدید تلقی می‌شود. اما در واقعیت، این تهدید‌ها قرار نیست عملی شوند. نتیجه این رویکرد این است که در قرن حاضر، مردم آمریکا به طرز شگفت‌انگیزی از چگونگی استفاده از زورگویی از سوی واشنگتن ابراز رضایت کرده‌اند و می‌دانند هیچ کشوری نمی‌تواند تهدیدی عملی علیه ایالات متحده باشد. این رویکرد برای افغانستان، عراق و سایر کشورهایی که آمریکا جنگ‌های ابدی با آنها داشت، مناسب نبود اما وقتی صحبت از چین می‌شود وضعیت متفاوت است. در‌صورتی‌که چین و ایالات متحده وارد جنگ شوند تبعات منفی آن فراتر از هزینه‌های صرفا نظامی خواهد بود».