«پت بوتجیج» یکی از رقبای درون‌حزبی بایدن در انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها و شهردار «ساوت بند» در ایالت ایندیانا و «سوزان رایس» مشاور سابق امنیت ملی در دولت اوباما که پیش از این هم نامش در فهرست نامزدهای احتمالی برای معاونت بایدن مطرح شده بود، از جمله افراد شاخصی هستند که در تیم انتقالی بایدن حضور دارند.
 نکته جالب درباره تیم انتقالی بایدن این است که پنج نفر به‌صورت مشترک مدیریت این تیم را بر عهده دارند. «تد کافمن» دوست دیرینه بایدن و سناتور سابق ایالت دلاور، «جفری زینتنس» مشاور ارشد اقتصادی اوباما که مسئولیت راه‌اندازی سیستم بهداشتی مورد نظر رئیس‌جمهوری سابق آمریکا را بر عهده داشت، «میشله لوخان گریشام» فرماندار ایالت نیومکزیکو که او هم از زنانی بود که نامش در لیست معاونان احتمالی بایدن مطرح شده بود، «سدریک ریچموند» قائم‌مقام بایدن و یکی از رؤسای کمپین انتخاباتی این نامزد حزب دموکرات و در نهایت «آنیتا دان» یکی از مشاوران ارشد کمپین انتخاباتی بایدن، مدیریت این گروه 15‌نفره را بر عهده خواهند داشت.
 علاوه بر پت بوتجیج و سوزان رایس، این هیئت همچنین شامل «ویوک مورتی» ژنرال و جراح سرشناس آمریکایی  است که در کمپین انتخاباتی بایدن درمورد سیاست‌ها و تاکتیک‌های مبارزاتی در زمان شیوع ویروس کرونا توصیه‌هایی به او کرده بود و «سالی یتس» معاون سابق دادستان کل ایالات متحده هم در تیم انتقالی احتمالی حضور خواهند داشت.


انتقال  قدرت   در   دوره   بحرانی
این اقدامات در حالی انجام می‌شود که تیم انتقالی بایدن که قرار است زمینه‌های انتقال دولت را در صورت پیروزی او فراهم کند، احتمالا در یکی از بحرانی‌ترین دوره‌ها این کار را انجام خواهد داد. شیوع ویروس کرونا و تبعات آن از جمله وضعیت نامناسب اقتصادی و نیز تهدیدهای ترامپ و اطرافیانش در این مورد که در صورت شکست در انتخابات، کاخ سفید را به‌سادگی تحویل نخواهند داد، چالش‌های متعددی را پیش‌روی تیم انتقالی بایدن قرار خواهد داد.
«دیوید مارشیک» مدیر  مرکز انتقال ریاست‌جمهوری که با تیم‌های انتقال ریاست‌جمهوری در هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات کار کرده است، می‌گوید: «وضعیتی که امروز در آن قرار داریم، در هیچ دوره‌ای از تاریخ معاصر ایالات متحده سابقه نداشته است. شرایط امروز به‌گونه‌ای است که انگار تمام بحران‌های سال‌های 1918، 1932 و 1968 را یک جا در سال 2020 جمع کرده‌اند. به همین دلیل تلاش جدی برای آماده‌سازی روند انتقال قدرت در صورت پیروزی رویکرد صحیحی است. نکته‌ای که در این میان باید به آن توجه ویژه کرد، این است که انتقال قدرت احتمالی پس از انتخابات نوامبر، نخستین انتقال قدرت مجازی در تاریخ ایالات متحده محسوب می‌شود؛ چرا‌که به دلیل شیوع ویروس کرونا انجام بسیاری از اقدامات و هماهنگی‌ها باید به‌صورت مجازی صورت گیرد».
براساس روندی که در هر انتخابات انجام می‌گیرد، تیم انتقالی بایدن هفته گذشته با اداره خدمات عمومی دولت ترامپ تفاهم‌نامه‌ای امضا کردند. طبق قانون وجود چنین سندی الزامی است و چگونگی کمک دولت فدرال به تیم بایدن را برای انتخابات و در صورت پیروزی پس از آن را مشخص و رسمی می‌کند.
تد کافمن در بیانیه‌ای اعلام کرد که «ما در پس‌زمینه بحران جهانی بهداشتی ناشی از شیوع ویروس کرونا و چالش‌های اقتصادی آماده انجام انتقال هستیم. در این روند انتقالی هیچ گروه دیگری وجود نخواهد داشت و ما متعهد شده‌ایم که به جو بایدن در چالش‌های فوری پیش‌رو کمک کنیم. رؤسای این گروه، هیئت مشاوران و کارمندان ارشد گروه شامل طیف متنوعی از کارشناسان می‌شوند که متعهد به کمک به یک دولت احتمالی بایدن-هریس هستند تا بحران بهداشت عمومی ناشی از شیوع کرونا را مدیریت کنند و آمریکایی‌هایی که کار خود را از دست داده‌اند، دوباره مشغول به کار شوند».
مشاورانی که کافمن در بیانیه خود به آن اشاره کرده است، شامل فهرست بلند‌بالایی می‌شود که در میان آنها می‌توان به «تونی آلن» رئیس دانشگاه ایالتی دلاور، «جرد برنستاین» مشاور اقتصادی بایدن، «لسلی کالدول» معاون دادستان‌ کل سابق، «مارک گیتنستاین» سفیر سابق آمریکا در رومانی، «سیسیلیا مارتینز» متخصص محیط ‌زیست، «باب مک‌دونالد» وزیر سابق خارجه، «مور مینیون» فعال کهنه‌کار دموکرات، «ترزا رومرو» از رهبران اتحادیه کشاورزان آمریکا، «لونی استفنسن» از گروه برادری بین‌المللی کارکنان صنعت برق، «کتی راسل» رئیس سابق دفتر «جیل بایدن» همسر جو بایدن که مدتی هم باراک اوباما او را به‌عنوان فرستاده ایالات متحده در امور زنان منصوب کرده بود و «فلیسیا وانگ» رئیس مؤسسه روزولت اشاره كرد. مدیریت کارمندان این گروه هم بر عهده «یوهانس آبراهام» از اعضای شناخته‌شده کمیته اجرائی حزب دموکرات است.
«سینتیا هوگان» دستیار دیرینه بایدن و لابی‌گر سابق شركت «اپل» که در هدایت روند تعیین معاون بایدن نیز نقش داشت از جمله هشت ‌نفری است که اضافه‌شدن هر فردی در گروه بزرگ انتقالی بایدن باید با نظر مثبت او انجام شود. «سسیلیا موونز»، رئیس شورای سیاست داخلی کاخ سفید در دوره ریاست‌جمهوری اوباما هم چهره شاخص دیگری است که در این روند با هوگان همکاری می‌کند.
تجربه  تیم   انتقالی  ترامپ
با نگاهی به تیم انتقالی بایدن به‌راحتی می‌توان دریافت که در صورت پیروزی بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری بسیاری از این چهره‌های شاخص راهی دولت بایدن -هریس خواهند شد. کافمن، هوگان و چهره‌های باسابقه‌ای مانند زیتنس، رایس، مورتی و مونوز از جمله افرادی هستند که در صورت پیروزی بایدن در انتخابات سوم نوامبر می‌توانند در کنار او بمانند و وظیفه تعیین برنامه‌ها و سیاست‌های دولت جدید را بر عهده بگیرند. با اینکه روند انتقال قدرت در ایالات متحده روندی آرام و بدون دردسر است اما چهار سال پیش و پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تیم انتقالی او در ابتدای کار با چالشی جدی مواجه شدند. «کریس کریستی»، فرماندار سابق نیوجرسی که مدیریت این گروه را در دست داشت، یک‌باره از سوی ترامپ برکنار شد و تیم مشاوران تازه‌کار او مدیریت گروه انتقالی را در دست گرفتند.  مارشیک می‌گوید: «با توجه به تجربه زیادی که بایدن در دولت و کنگره آمریکا دارد، چنین چالش‌هایی برای او ایجاد نخواهد شد، مگر آنکه دولت ترامپ در این مسیر کارشکنی کند. انتخاب ریچموند و داون که در کمپین انتخاباتی بایدن حضوری پررنگ دارند اقدامی هوشمندانه است. دیگر افرادی حاضر در این گروه هم رابطه‌ای نزدیک با بایدن دارند. تعداد زیادی از آنها شاهد روند انتقال قدرت در دولت‌های قبلی بودند و از اشتباهات و نواقص آنها می‌توانند درس بگیرند».

جمهوری‌خواهان يا دموکرات‌ها؛ كدام‌يك براي اعراب بهترند؟
آمریكایی‌های عرب‌تبار در بیشتر موارد در كنار مسلمانان این  كشور از «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهوری ایالات‌ متحده، انتقاد كرده‌اند؛ از‌همین‌رو تصور می‌شود كه آنان در انتخابات ماه نوامبر آرای خود را به نفع «جو بایدن» دموكرات به صندوق خواهند ریخت؛ اما سیاست‌های بایدن در قبال خاورمیانه با ترامپ تا چه اندازه متفاوت است.وب‌سایت عرب‌نیوز در گزارشی به قلم «رای هانانیا»، یكی از روزنامه‌نگاران آمریكایی ساكن شیكاگو، می‌نویسد كه تقریبا همه نامزدهای ریا‌ست‌جمهوری در سال‌های اخیر پذیرفته‌اند كه موضوعاتی اساسی مانند حقوق ‌بشر و حل مسئله موضوع فلسطین برای همه اعراب در اولویت است؛ اما مشكل اینجاست كه هیچ‌یك از رؤسای‌ جمهوری آمریكا تاكنون نتوانسته‌اند كه جامعه عرب‌زبان این كشور را راضی كنند.
طبق این گزارش، اعراب آمریكایی كه در این كشور زندگی می‌كنند، حدود 4.5 میلیون نفر تخمین زده می‌شوند. باید مدام از اهداف خود حمایت كنند؛ چرا‌كه نفوذ و حضور آنان در ایالات متحده آمریكا حداقلی است و آنان باید از سوی جهان عرب نیز حمایت شوند؛ امری كه تاكنون روی نداده است. یكی از اصلی‌ترین دلایل آن، این است كه دموكراسی‌ای كه در سراسر ایالات متحده وجود دارد، با آنچه در كشورهای عربی روایت می‌شود، بسیار متفاوت است. در آمریكا، شهروندان عرب‌زبان می‌توانند در صورت سازماندهی، در فرایند سیاسی تأثیرات بیشتری نیز داشته باشند و حمایت‌های بیشتری هم كسب كنند.
در ‌این ‌میان برخی از گروه‌های عربی كه به‌خوبی قدرت انتخابات و سیاست را درك كرده‌اند، شهروندان فلسطینی هستند؛ اقلیتی كه روزانه تحت محاصره هستند و بیش از 65 قانون تبعیض‌آمیز را تحمل می‌كنند، فقط به‌ این‌ دلیل كه به جامعه یهود تعلق ندارند. فلسطینی‌ها برای زنده‌ماندن چاره‌ای ندارند جز درك‌كردن سیستم كنونی. هرچند آنان كار بزرگی انجام می‌دهند؛ اما به دلیل تعامل و همكاری با سیستم اسرائیل، اغلب توسط اسرائیلی‌ها به «عادی‌سازی» متهم می‌شوند؛ اما نكته جالب اینجاست كه با وجود ماهیت نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز تل‌آویو، سران عرب می‌توانند از نحوه عملكرد آنان در درون آمریكا درس‌هایی را بیاموزند؛ چراكه سیاست‌ها و استراتژی ایالات ‌متحده احتمالا بیش از دیگر كشورها بر زندگی روزمره اعراب در جهان تأثیر می‌گذارد.
در ادامه این گزارش آمده است بسیاری بر این باورند كه جهان عرب با سرمایه‌گذاری و اهدای كمك‌های مالی خیرخواهانه در بین جامعه عرب‌زبان آمریكا می‌تواند تأثیر بالقوه‌ای داشته باشد؛ اما باید به این نكته توجه كرد كه بسیاری از این اهداف فقط در صورت داشتن صدای قوی لابی‌گری قابل تحقق است و این به آن معناست كه آنان باید در كنار سرمایه‌گذاری‌های مالی، فعالیت سیاسی نیز داشته باشد؛ هرچند میدان جنگ سیاسی آمریكا به‌ گونه‌ای است كه اعراب در آن كمترین تأثیر را دارند. قدرتی كه می‌توانست با تغییر سیاست‌های خارجی آمریكا دو‌چندان شود؛ البته اگر رهبران عرب اهمیت آن را درك كنند و سرمایه‌گذاری‌های كلانی در این راستا انجام دهند.
اسکای‌نیوز عربی نیز در گزارشی به این موضوع پرداخته است و می‌نویسد كه روابط میان کشورهای عربی و آمریکا از ابتدای قرن بیستم تا دهه سوم قرن بیست‌ویکم شدت و ضعف داشته و بنا بر منافع متقابل در نوسان بوده است. صرف‌نظر از گرایش حزبی رؤسای ‌جمهوری آمریکا، رویکرد و دیدگاه هر‌یک از آنان در ماهیت و چگونگی روابط دوجانبه نیز تأثیرگذار بوده است. «لیندون بی‌ جانسون»، سی‌وششمین رئیس‌جمهوری آمریکا كه دموكرات بود، به‌ دلیل حمایت از اسرائیل در جنگ شش‌روزه از حامیان این رژیم به ‌شمار می‌رفت؛ اما «جیمی کارتر» از همان حزب برای برقراری صلح در منطقه از هیچ تلاشی دریغ نکرد. درباره رؤسای ‌جمهوری آمریکا از حزب جمهوری‌خواه نیز این مقایسه صادق است. قضاوت درباره «جورج بوش» پسر را باید به تاریخ سپرد؛ حال آنکه «جورج بوش» پدر یکی از نزدیک‌ترین دوستان جهان عرب به‌ شمار می‌رفت. از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که آمریکا سیاست و فلسفه کاملا مشخصی را دنبال می‌کند که هدف اصلی آن تأمین منافع این امپراتوری و اجرای دیدگاه‌های راهبردی‌اش در سراسر جهان است و در چنین شرایطی فرق نمی‌كند كه رهبر كاخ ‌سفید، دموكرات باشد یا جمهوری‌خواه.
در‌این‌میان نتایج نظرسنجی‌ها و پیشی‌گرفتن جو بایدن نگرانی‌هایی را در جهان عرب به‌ وجود آورده است. آنانی‌ که از این مسئله ابراز نگرانی می‌کنند، معتقدند با روی‌کار‌آمدن بایدن، دور سوم ریاست‌جمهوری «باراك اوباما» آغاز خواهد شد. بایدن که هشت سال را به‌عنوان معاون اوباما در کاخ‌ سفید گذراند، تنها سایه‌ای از اوباما بود و هیچ کاریزمایی نداشت که او را از دیگران متمایز کند. آنان می‌گویند كه اوباما به ‌دلیل حمایت از گروه‌های اسلامی و تلاش آشکار و نهان برای به‌قدرت‌رسیدن آنها، فاجعه بزرگی برای جهان عرب به بار آورد که تبعات آن همچنان ادامه دارد.
البته در جهان عرب کسانی نیز هستند که سیاست‌های ترامپ و تصمیمات او درباره انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس، به‌رسمیت‌شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل و سکوت در برابر اقدامات «عثمانی» در خاورمیانه را نگران‌کننده و اختلاف‌برانگیز می‌دانند و معتقدند که با منافع امنیت ملی عربی در تضاد است و به‌همین‌دلیل انتخاب مجدد او را نوید‌بخش نمی‌دانند. در واقع می‌توان گفت مسیر روابط کشورهای عربی و آمریکا باید اصلاح شود، صرف‌نظر از اینکه چه کسی به کاخ‌ سفید راه پیدا می‌کند.
«امین امیل»، یكی از كارشناسان مسائل عرب در‌این‌باره می‌گوید كه سنگ بنای روابط دوجانبه از سوی افکار عمومی آمریکا، در رسانه‌های سنتی این کشور و شبکه‌های ارتباط جمعی گذاشته می‌شود؛ از‌همین‌رو کشورهای عربی اگر خود را آن‌گونه که هستند، به آمریکا معرفی نکنند، رسانه‌های این کشور آن‌گونه که خود می‌خواهند، آنها را به افکار عمومی‌شان معرفی خواهند کرد. او این‌گونه ادامه می‌دهد: «بنابراین مهم‌ترین مسئله این است که کشورهای عربی چگونه باید در این برهه زمانی حساس که جهان با خلأ راهبردی وحشتناکی روبه‌رو است، خود را به‌عنوان بازیگر مهم جهانی معرفی کنند و مهم نیست بایدن در كاخ ‌سفید باشد یا ترامپ».
اما «رای هانانیا» معتقد است باید به این نكته توجه كرد كه انتخابات ماه نوامبر مستقیما بر آینده جهان عرب تأثیر می‌گذارد؛ حتی اگر اختلاف سیاست‌های ترامپ و بایدن در قبال خاورمیانه اندك باشد. او نیز مانند امیل بر این نكته تأكید می‌كند كه رهبران عرب باید با استفاده از این فرصت شبكه‌ای هماهنگ ایجاد كنند تا بتوانند آمریكایی‌های عرب‌تبار را به سمت خود جلب كنند؛ اما به گفته او «هرچند ایجاد چنین شبكه‌ای می‌تواند نیازهای جهان عرب را برآورده كند؛ اما نمی‌توان از ملتی كه نگاه به سمت غرب دارد، انتظار زیادی داشت». چنین اقداماتی در برخی از كشورها در حال انجام است؛ همچنین اسرائیل دارای یك لابی قدرتمند شبكه‌ای است كه از صدها كمیته سیاسی تشكیل شده است. سران این رژیم سعی می‌كنند از طریق رسانه‌ها منافع خود را به دست آورند؛ به‌این‌صورت كه پیام‌ها را آن‌طور كه می‌خواهند، به رسانه‌ها عرضه می‌كنند. اسرائیل همچنین برای تأثیرگذاری بر رأی‌دهندگان آمریكایی كار روابط‌عمومی و تبلیغات گسترده انجام می‌دهد كه تنها به دو عامل وابسته است: نخست هدف و دوم، هزینه‌های كلان. بنابراین در چنین شرایطی جهان عرب با داشتن رهبران غیرفعال در عرصه سیاست آمریكا، هیچ‌گاه نمی‌تواند به آنچه می‌خواهد، دست یابد.