‌ آیا می‌توان مدلی برای توسعه بازار سرمایه در ایران طراحی کرد؟
بله، نه تنها امکان طراحی یک مدل برای بازار سرمایه در ایران وجود دارد بلکه ضرورت دارد بازار سرمایه بر اساس یک مدل پیش برود، اما شنونده‌ای برای تحقق این مهم وجود ندارد، با وجود آنکه در این زمینه قدم‌های مؤثری برداشته شده است. اگر بازار سرمایه را به بورس یا اوراقی که دارای سررسید بیشتری هستند اطلاق کنیم شاید بتوانیم با مانی مارکت بین‌شان تمایز قائل شویم.
‌ رسیدن به مدل با چه چالش‌هایی در ایران مواجه است؟
مدل توسعه بازارهای سرمایه ایرادهای بنیادی دارد و شاید مهم‌ترین آن فقدان استراتژی در بازار باشد.این مدل‌هایی که از آن صحبت می‌شود در دنیا تجربه شده است و قرار نیست ما چرخ را از ابتدا اختراع کنیم بلکه باید با بازارهای دنیا هماهنگ شویم. در شرایطی که سایز دولت بزرگ است معمولاً بازارهای سرمایه مشکلات ساختاری پیدا می‌کنند و یکی از بنیادی‌ترین مشکلاتی که بازارهای سرمایه دارند جریان پول است. این جریان پول در ایران ایراد دارد و یکی از ایرادهای آن صندوق‌های بازنشستگی است. این صندوق‌ها در بازارهای پیشرفته پول‌های ریز را تجهیز می‌کنند. در واقع شرکت‌های تأمین سرمایه پول‌های‌ ریسک را در دو شاخه پول‌های محافظه کار و پول‌های ریسکی تجهیز می‌کنند. این اقدام از طریق سازوکارهایی به‌نام فاند که در ایران هم شکل گرفته است به وقوع می‌پیوندد که این پول‌ها را به بازارهای سرمایه می‌رسانند. به‌دلیل بدهی سنگین دولت که یکی از این بدهی‌ها به صندوق بازنشستگی است، جریان پول در ایران دچار اشکالات جدی است. با این توضیح که این صندوق‌ها خودشان به طور مستقیم وارد سرمایه‌گذاری شدند. در صورتی که باید تنها پول را سازماندهی می‌کردند و در اختیار مدیران حرفه‌ای قرار می‌دادند نه اینکه پول را به بازار برسانند. دومین ایراد این است که ما یک محیط بازار اولیه را که بک آپ بازار ثانویه باشد، نداریم. به بازارهای سرمایه بازار ثانویه می‌گویند یعنی باید در بازار اولیه یک ایده یا بیزنس را شکل بدهیم که در آن جا تا حدودی رشد کند، از ریسک خارج شود و به صنعت بالغ برسد و سپس عرضه عمومی شود و بعد مردم مالک آن می‌شوند.
ما در ایران این شرکت‌ها را به شکل الگوهای اروپایی درآوردیم و نهایتاً یک بازار کم عمق درست کردیم و پس از آن تعداد زیادی کنترل‌های مکانیکی رنگ قرمز و زرد و نارنجی برای آن وضع کردیم و در نهایت هم به‌صورت مارکت درنیامد.
باید به این نکته توجه کرد زمانی که یک سهم بزرگ می‌شود و سایز می‌گیرد می‌توان آن را عرضه عمومی کرد اما در صورتی که یک شرکت کوچک باشد مشکلات قیمت‌گذاری پیدا می‌کند و مدیرانش با اطلاعات پنهانی که دارند، مشکلات عدیده‌ای برای مردم ایجاد می‌کنند. بنابراین زمین بازی بورس، زمین بازی شرکت‌های بالغ است. سومین ایراد این است که بعضی از کارگزاران ما درک‌شان از ارائه خدمات خرده فروشی این است که مشتریان را پای لپ تاپ بنشانند و به هر کدام یک یوزرنیم و پسورد بدهند و بعد بگویند معامله کن. این روش در دنیا سهم ناچیزی از مبادلات را دارد و بازیگران اصلی بازار سرمایه در دنیا صندوق‌های بازنشستگی هستند که از نظر مالی دخالتی ندارند و فقط پول را سازماندهی می‌کنند. گروه بعدی شرکت‌های تأمین سرمایه و بانک‌ها هستند یعنی صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک. این دو گروه از نظر ساختاری مشکل دارند و به اصطلاح می‌لنگند. در واقع مشکل مربوط به خود بازار سرمایه نیست بلکه اگر این سه چالش را مرتفع کنیم، گویی به مدل رسیده‌ایم.
اشکال سوم به سایز دولت برمی‌گردد. چالش سوم، مشکل این روزهای بورس هم هست. وقتی که می‌خواهید تحلیل کنید ترس از هجوم نقدینگی همه را آشفته کرده است. منظور من از شاخص سوم بانک پایه بودن نظام مالی ایران است که به تعبیری می‌توان گفت یک خطای استراتژیک است.
‌ لطفاً از تأثیر این خطا بر بازار سرمایه بگویید.
 بنگاه‌ها اولین راهی که برای تأمین مالی پیدا می‌کنند، بانک است. این روش موجب می‌شود از طریق سهام و اوراق بدهی از بازار سرمایه تأمین مالی کنند. دلیل اینکه این بازار عمیق نیست این است که ما مشکل نرخ بهره داریم یعنی اگر بانک مرکزی بتواند از طریق عملیات بازار باز یا بین بانکی نرخ بهره را به طور پایدار کاهش دهد، برای این کار به بازار سرمایه نیاز دارد. اگر بخواهد با استفاده از مکانیسم‌های بازار سرمایه نرخ بهره را به‌صورت پایدار کاهش دهد، میلیاردها میلیارد تومان جذب بنگاه‌ها می‌شود و به دارایی و سرمایه‌گذاری تبدیل شده و اندازه بنگاه‌های ایرانی را بزرگ می‌کند. اگر قرار است توسعه اقتصادی در ایران شکل بگیرد مدل همین است که مطرح شد. این موضوع نشان می‌دهد بنگاه‌ها تشنه پول هستند اما پول در طلا و دلار قفل شده است و ما نتوانستیم به‌صورت سیستماتیک وارد بازار سرمایه کنیم. کاری که سال‌ها پیش در مورد سهام عدالت انجام شد، نیمه کاره ماند اما می‌توان آن را ادامه داد و از سوی دیگر بانک مرکزی نرخ بهره را پایین بیاورد.
‌ در صورت رفع چالش‌ها حد مطلوب تحقق این مدل کجا می‌تواند باشد؟
ما می‌توانیم با کوچک‌سازی سایز دولت و کاهش نرخ بهره سه چالش ذکر شده را اصلاح کنیم. دولت باید فشار تأمین مالی خود را که به‌دلیل کسری بودجه ایجاد شده است از روی دوش اقتصاد بردارد تا اقتصاد نفس بکشد. به تعبیر دیگر اگر عمق بازار بدهی‌های ایران حدود 500 یا 600 هزار میلیارد تومان برآورد شود یعنی اگر به این میزان اوراق داشته باشیم که بانک مرکزی بتواند با استفاده از آن نرخ بهره را پایین بیاورد و در سوی دیگر موضوع در شرایطی که ارزش بازار سرمایه ایران حدود 120 میلیارد دلار در نظر گرفته شود این بازار می‌تواند با قیمت‌های فعلی حدود 400 یا 500 میلیارد دلار رشد کند. در این شرایط است که ما می‌توانیم بگوییم اتفاق معنی‌داری افتاده است. در نهایت می‌توان گفت این بازار نباید تحت تأثیر رشد دلار بالا رود بلکه باید متأثر از جذب منابع در ترازنامه‌ها باشد.
‌ چه نسبتی میان توسعه سیاسی و بازار سرمایه وجود دارد؟
هرچقدر بازار سرمایه عمیق‌تر شود مشارکت عمومی که یکی از ابعاد مشارکت سیاسی است بیشتر می‌شود. من با کلی بافی‌های بی‌معنی مخالف هستم و این زمانی معنی پیدا می‌کند که مکانیزم اجرایی داشته باشد. اگر مردم سهام‌دار شوند و پایه‌های سهام‌داری کشور توسعه پیدا کند، توسعه سیاسی هم پیدا می‌کند. صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک باید بیشتر شود تا تأمین مالی شرکت‌ها را به جای بانک به بازار و شرکت‌ها ببرد. همه این اتفاق‌ها می‌افتد، اگر مواردی که عنوان شد محقق شود. بورس تنها جایی است که نیاز به مقررات زدایی ندارد و خلأ قانونی هم نداریم.

4 نکته از مصاحبه

1 مدل توسعه بازارهای سرمایه ایرادهای بنیادی دارد و شاید مهم‌ترین آن فقدان استراتژی در بازار باشد

2  زمانی که یک سهم بزرگ می‌شود، می‌توان آن را عرضه عمومی کرد اما در صورتی که یک شرکت کوچک باشد مشکلات قیمت‌گذاری پیدا می‌کند و مدیرانش با اطلاعات پنهانی که دارند، مشکلات عدیده‌ای برای مردم ایجاد می‌کنند

3  بازیگران اصلی بازار سرمایه در دنیا صندوق‌های بازنشستگی هستند که از نظر مالی دخالتی ندارند و فقط پول را سازماندهی می‌کنند

4  دولت باید فشار تأمین مالی خود را که به‌دلیل کسری بودجه ایجاد شده است از روی دوش اقتصاد بردارد تا اقتصاد نفس بکشد